دوشنبه ۲۵ شهریور ۹۸
تابستان سال قبل بود که شروع شد و بعد هم به چشم بر هم زدنی، یک سال گذشت و تمام! ولی در طول این یک سال، چیزهای زیادی یادم داد: این که دنیا بزرگتر از چیزی است که تا آن زمان فکر کردهام، این که ادبیات وسیعتر از چیزی است که تا آن موقع پنداشتهام، این که در میان دیگران که هستم و میخواهم که باشم.
روزی که تمام شد، با خودم فکر کردم چه چیزی عایدم شده؟ و خوب که فکر کردم دیدم خودم را بهتر شناختهام، و دنیایم را. دیدم دوستان خوبی یافتهام و راهم روشنتر شده و هموارتر، و ولعم به خواندن و نوشتن و دانستن بیشتر از پیش شده است.
و اگر این تمام چیزی باشد که آفتابگردانها به من داده، به گمانم کافی است.
لابد میپرسید آفتابگردانها چیست؟
من هم نامش را اولین بار، سال نود و شش شنیدم. از زبان یکی از دوستانم، در جشنوارهای و بعد که بیشتر پرس و جو کردم فهمیدم نام دورهای است که هرساله به همت «شهرستان ادب» برگزار میشود و شاعران جوانی را از سراسر کشور پذیرش میکند و یک سال آموزش میدهد.
این بود که وقتی فراخوانش اعلام شد ثبت نام کردم و بعد تماس گرفتند برای مصاحبه و بعد هم اعلام کردند که قبول شدی!
در طول این یک سال، سه اردوی آموزشی رفتیم: تهران، قم و رامسر. سرشار از خاطرات خوش و روزهای شیرین و البته شبهای دلچسب.
روزها، آنقدر با اساتید مختلف گپ میزدیم که روحمان از شعر لبریز میشد شبها آنقدر تا دیر وقت مشغول صحبت با یکدیگر میشدیم که دست آخر با حملهی لشکر خواب از پا در میآمدیم و تسلیم میشدیم.
این روزها و این شبها، روزها و شبهای خوبی بودند. مملو از خاطراتی که فراموش نخواهند شد و شیرینیشان از یاد نخواهد رفت.
در طول این یک سال، فرصت همنشینی و همکلامی با اساتیدی نصیبم شد که بسیار از آنها آموختم: استاد محمدعلی مجاهدی و علیمحمد مودب، محمدکاظم کاظمی، سعید بیابانکی، ناصر فیض، میلاد عرفانپور، محمدمهدی سیار و بسیاری دیگر. عزیزانی که هریک بیدریغ، اندوختهها و تجربیاتشان را در اختیارمان گذاشتند و پای صحبتمان نشستند و حرفهایمان را شنیدند.
و دوستان خوبی یافتم که یک به یک از فرزانگان دوراناند: مبین اردستانی، محمدرضا وحیدزاده، محمدحسن نجفی، محمدرضا طهماسبی، دکتر سیدوحید سمنانی و...
و این یک سال همنشینی با اهالی ادب، همراه شد با خواندن کتابهایی که اغلبشان را آفتابگردانها در بستر سیر مطالعاتیاش هدیه داد، و البته هنوز فرصت خواندن بسیاریشان را نیافتهام.
ارتباط با اساتید نیز در طول دوره و خارج از اردوها قطع نشد و در بستر نقدهای تلفنی مکرری ادامه یافت که هرکدام در حکم یک کارگاه آموزشی بود و سرشار از نکاتی که آنها را به سادگی و در میان هرکتابی نمیتوان یافت.
بیشتر در مورد دوره آفتابگردانها بخوانید: میزگرد در روزنامه جام جم: هوای شعر انقلاب آفتابی است
اما این همه نوشتم که بگویم چه؟
اول از همه نوشتم تا هرآنچه گذشته را در میان دفترچهی خاطراتم ثبت کرده باشم تا مبادا گذشت روزگار حلاوت و شیرینی این خاطرات را از بین ببرد.
دلیل دیگرم این بود که بهانهای داشته باشم برای تشکر از همهی خوبانی که دست به دست یک دیگر دادند تا چنین دورهای شکل بگیرد و هرسال با قوت برگزار شود. پیشتر و در بستر سطرهای قبل تشکر کردم اما باز هم میگویم و مینویسم که از همهشان سپاسگزارم.
مهمترین دلیلم اما هیچکدام از اینها نیست. این یادداشت را نوشتم تا در انتهای آن آرزو کنم ای کاش طرحهایی مثل آفتابگردانها بیشتر بودند. و نه فقط در شعر؛ که در داستان، عکاسی، فیلمنامه نویسی، کارگردانی، موسیقی و هزار و یک هنر دیگر نمونههایی از آن وجود داشت و به هدایت استعدادها میپرداخت.
در این مملکت هشتاد و چند میلیونی، لااقل چند صدهزار هنرمند وجود دارد که دست کم چندهزار تایشان شاعرند و هزار و اندی شان خوب شعر میگویند. و در این میان، یک آفتابگردانها مگر دست تنها چندتایشان را میتواند زیر پر و بال خودش بگیرد؟ و به هرکدام چقدر میتواند آموزش بدهد؟ هرچه که هست قطرهای است در میان کویری. درست است که اصل وجودش برکت است. اما کم است و کفاف نمیدهد.
شک ندارم که متولی اصلی چنین حرکتهایی دولت است و در کنار آن بخشهای مردم نهاد و خصوصی هریک باید گوشهای از کار را بگیرند و به این حرکت شتاب دهند.
اما آموزش و پرورش کجاست؟ خواب است. و وزارت علوم؟ وزارت فرهنگ؟ سازمان تبلیغات؟ صدا و سیما؟ آنها هم حال و روزشان تفاوتی با آموزش و پرورش ( + ) نمیکند. یا خوابیدهاند یا خودشان را به خواب زدهاند. یا این کار را دارای اهمیتی نمیدانند یا در لیست اولویتهایشان شمارهی آخر را به آن اختصاص دادهاند تا خیالشان راحت باشد هیچ گاه نوبتش نمیرسد.
برای بعضیهایشان هم کلا سوال است که مگر این کارها چقدر اهمیت دارد و چه بازدهیای میتواند داشته باشد؟ برای گرفتن پاسخ سوالشان کافی است نگاهی به همین آفتابگردانها بیندازند:
چقدر کتاب و با چه کیفیتی از خروجیهای همین دوره به چاپ رسیده است؟ و اعضایش در کدام جشنوارهها و کنگرههای مطرح کشور صاحب عنوان شدهاند؟ و هرکدام بر محیط اطرافشان چه تاثیری گذاشتهاند؟ پاسخ به این سوالها خود روشنگر همه چیز هست.
آفتابگردانها، با تمام نقاط قوت و ضعفش، بیگمان الگوی خوبی است برای همهی کسانی که میخواهند باری از دوش این فرهنگ بردارند و مسیری را برایش هموار کنند. برای تک تک شان آرزوی بهروزی و پیروزی دارم.