سه شنبه ۲۵ آذر ۹۹
چند وقت پیش، بدون این که برنامهای داشته باشم، به تماشای فیلم «سرنوشت شگفتانگیز آملی پولن» نشستم. و چند ساعت بعد، وقتی احساس کردم داستان را درست نفهمیدهام، برای بار دوم تماشایش کردم. در یک کلام باید بگویم: «بینظیر بود.»
و برای همین، بیشتر از این منتظرتان نمیگذارم و میگویم:
سرنوشت شگفت انگیز آملی پولن، فیلمی است که دیدنش را توصیه میکنم. آن هم نه یک بار، که چندبار. به گمان من، ارزش وقت گذاشتن دارد و پشیمانتان نخواهد کرد.
به همین دلیل، نامش را در قسمت فیلمهای صفحهی پیشنهادات ملوکانه نیز قرار دادم.
اما اگر میخواهید بدانید چرا آمِلی اینطور تحسین مرا برانگیخته، این یادداشت را تا انتها بخوانید.
یک شاهکار از سینمای فرانسه
فیلم سرنوشت شگفتانگیز آملی پولن، که آن را با نام آملی نیز میشناسند، فیلمی رمانتیک با ته مایهای از طنز است که در سال 2001 توسط ژان پیر ژونه ساخته شده است. اثری که تبدیل به یکی از موفقترین فیلمهای تاریخ سینمای اروپا و نیز یکی از تحسین شدهترین فیلمهای غیر انگلیسی زبان شد.
بسیاری از منتقدین، این فیلم را بزرگترین شاهکار سینمای فرانسه میدانند و معتقدند آمِلی در حقیقت، سینمای غرب اروپا را بار دیگر زنده کرد و آن را با تماشاگر جهانی آشتی داد.
فیلمی که هرچند از کسب جایزه در اسکار و گلدن گلوب (علی رغم نامزد شدن در بخشهای مختلف) بازماند، اما در سایر جشنوارههای بینالمللی برندهی جوایز متعددی شد و با گذشت قریب به 20 سال از تاریخ نخستین اکرانش، هنوز در لیست 250 فیلم برتر IMDB حضور دارد.
تلیفق تحسین برانگیز هنر اول و هنر هفتم
در کنار جذابیتهای داستانی و تصویری، آمِلی از موسیقی منحصر به فردی نیز برخوردار است.
موسیقی متن این فیلم، اثر یان تیرسن، آهنگساز فرانسوی است و 20 قطعه دارد که اغلب آنها جزء آثار مشهور و شنیده شدهی موسیقی معاصر هستند و شک ندارم تعداد زیادی از آنها را از همین صدا و سیمای خودمان شنیدهاید!
اغراق نیست اگر بگویم این فیلم، نیمی از موفقیت خود را مدیون شاهکاری است که تیرسن خلق کرده است. و اگر موسیقی را از فیلم حذف کنیم، در حقیقت روح اثر را از آن گرفتهایم.
نخستین آشنایی من با «زندگی شگفتانگیز آملی پولن» نیز از طریق همین موسیقی بینظیر اتفاق افتاد. موسیقی جذاب و گیرایی که سالهاست از قطعات مختلف آن در برنامههایم استفاده کردهام و میکنم.
اگر هنوز شک دارید این موسیقی تحسین برانگیز تاکنون به گوشتان خورده باشد، از شما دعوت میکنم قطعهی زیر را گوش کنید:
از من به شما نصیحت: حتی اگر اهل فیلم دیدن نیستید، لذت شنیدن موسیقی متن این فیلم را از خودتان نگیرید. بعدا به جانم دعا خواهید کرد!
یان تیرسن، آهنگساز فیلم سرنوشت شگفت انگیز آملی پولن
هم قدم با یک درونگرا
داستان فیلم، در مورد یک دختر درونگراست. داستانی که روایتش را از اندکی پیش از آغاز زندگی آمِلی شروع کرده و در ادامه، مخاطب را به دیدن جهان از دریچهی چشم او میهمان میکند.
اما درونگراها چه کسانی هستند؟
انسانها، تیپهای شخصیتی مختلفی دارند و آنها را میتوان در گروههای گوناگونی تقسیم بندی کرد. یکی از معروفترین این دستهبندیها، تقسیم انسانها به دو گروه درونگرا و برونگراست.
در یک تعریف خیلی ساده و ابتدایی میتوان در مورد آنها چنین گفت:
برونگراها انسانهایی اجتماعی هستند که از بودن در جمع لذت میبرند. راحتتر پیوندهای دوستی میسازند و به همین دلیل حلقهی دوستان بزرگتری دارند.
یک فرد برونگرا در سفرها، غالبا به دنبال معاشرت با دیگران و گفتگو با آنهاست.
در مقابل، درونگراها کمتر اجتماعی هستند. به سختی با کسی دوست میشوند و حلقهی دوستان کوچکتر اما صمیمیتری دارند. آنها با هرکسی در مورد افکار و احساساتشان صحبت نمیکنند و به هرکسی اجازه نمیدهند وارد حریمشان شود.
یک فرد درونگرا در سفرها، غالبا مشغول مطالعه یا اکتشاف انفرادی در طبیعیت است.
البته اکثر انسانها درونگرا یا برونگرای صرف نیستند و رگههایی از هر دو تیپ را در شخصیت خود دارند که یکی از آنها غالب است.
و گمان میکنم واضح است که درونگرایی یا برونگرایی بیماری محسوب نمیشود و تنها یک مؤلفهی شخصیتی است.
خب، برگردیم سر بحث خودمان؛
همانطور که گفتم، فیلم در مورد زندگی یک دختر درونگراست. سفری به دنیای او. در حقیقت در طول این دو ساعت جهان را از دریچهی چشمان آمِلی میبینیم و همین یکی از نقاط قوت این فیلم است.
درونگرایی موضوع فیلمهای زیادی نیست و به همین دلیل دیدن فیلم خوبی با این مضمون، موهبت بزرگی محسوب میشود. در دنیایی که برونگرایان بخشهای زیادی از جامعه را در انحصار خود گرفتهاند، چنین آگاهی بخشی شیرینی در مورد درونگرایان، شایستهی تقدیر ویژه است.
آملی دختری است که در رویاهای خودش غرق است و تنها، در آپارتمان کوچکش، در یکی از محلات پاریس زندگی میکند. مشغول کار در یک کافه است و آخر هفتهها برای دیدن پدرش راهی خانهی او میشود.
پدر آملی پزشک است و دچار گونهی خفیفی از رواننژندی است و همین مسئله -به شکل غیرمستقیم- تماس بدنی آمِلی با پدرش را به ماهی یک بار معاینه محدود کرده است.
این تماس بدنی محدود، موجب شده هربار در هنگام معاینه، کودک بیچاره به شوق آمده و تپش قلب بگیرد و به همین سبب پدر آملی گمان کند دخترش دچار بیماری قلبی است و مدرسه رفتن او را ممنوع کند تا مادرش در خانه به او آموزش بدهد.
مادر آملی معلم است و او نیز دچار گونهی دیگری از رواننژندی است. داشتن چنین پدر و مادری، زمینههای درونگرایی آملی را تقویت کرده و این خصوصیت تا بزرگسالی همراه او میماند.
آملی تمایلی به برقراری ارتباط نزدیک با دیگران ندارد و بیشتر، خود را سرگرم تفریحات کوچکی همچون سنگپرانی روی آبهای «رودخانهی لا ویلت» میکند.
در یکی از روزهای سال 1997، به طور اتفاقی، آملی جعبهای کوچک را در آپارتمانش پیدا میکند و تصمیم میگیرد صاحبش را بیابد و آن را به او بازگرداند.
و شیرینی دلچسبی که از این کار در جانش مینشیند، او را مصمم میکند تا این مسیر را ادامه دهد. آملی برای مدتی خود را وقف کمک به دیگران میکند ولی در عین حال درمییابد که باید برای خودش نیز وقت بگذارد، وگرنه در آینده پشیمان و مغبون خواهد شد...
در حقیقت، سرنوشت شگفت انگیز آملی پولن، داستان حرکت دختری درونگراست برای شکستن مرزهای درونگرایی و گشودن قلبش به روی انسانی دیگر.
فکر میکنم پیام این فیلم «قبول کردن آنچه هستیم بدون توقع از دیگران برای درک ما» باشد.
آملی میکوشد نشان دهد میتوان بدون هیچ چشم داشتی خوب و مهربان بود و تلاش میکند در دنیای رقابت و سرعت، انسانیت و عشق را بار دیگر به یاد ما بیاورد. (و همین مسئله نیز، به نوعی، آن را در تقابل با سینمای هالیوود قرار میدهد.)
اودره توتو در فیلم سرنوشت شگفت انگیز آملی پولن
پیوند داستان خوب، کارگردانی هنرمندانه و بازی قابل ستایش
فیلمنامهی آمِلی اولین و بزرگترین نقطهی قوت آن است. داستان خوبی که میتواند مخاطب را تا پایان با خود همراه و او را غرق در دنیای زیبایی کند که به تصویر کشیده است.
شخصیت پردازی بسیار خوب و قابل درک اغلب کاراکترهای داستان، سرعت مناسب روایت ماجرا و نوآوریهای دوست داشتنی در معرفی شخصیتها، آن را دلنشین و جذاب کرده است.
در کنار این فیلمنامه، کارگردانی هنرمندانهی ژان پیر ژونه، قاب بندیهای حرفهای و میزانسنهای مناسب او نیز به همین میزان در جذابیت اثر تاثیر داشتهاند.
همچنین نورپردازی و رنگبندی فیلم، توانسته حال و هوای آن را قدری فانتزی کند. به نظر میرسد کارگردان قصد داشته پاریس را شهری رویایی تصویر کند و کاملا هم در این کار موفق بوده است.
ژان پیر ژونه، کارگردان فیلم سرنوشت شگفت انگیز آملی پولن
به این مجموعه، بازی تحسین برانگیز و بینظیر اودره توتو -در نقش آمِلی- را نیز بیفزایید. حالات چهره، لحن صحبت کردن، لبخندهای شیرین و گاهی شیطنتآمیز و نگاههای دلنشینش نشان میدهد او به راستی همان آمِلیای است که انتظار داریم باشد.
بازی «اودره توتو» چنان گیرا و هنرمندانه است که بعید میدانم پس از پایان فیلم، شخصیت آمِلی جایی در قلبتان باز نکند.
همان گونه که پیشتر گفتم، موسیقی زیبای یان تیرسن نیز در سرتاسر فیلم، همچون چشمهای جادویی جاری است و به درک بهتر داستان، تسهیل فضاسازی، جذابتر شدن اتفاقات و در نهایت دلنشینتر شدن فیلم کمک میکند.
به نظر میرسد همه چیز، درست همان جایی که باید باشد قرار گرفته است تا یک فیلم به یادماندنی و دوست داشتنی بسازد.
و در نهایت، سرنوشت شگفت انگیز آملی پولن با این جمله که روی دیوار نوشته است به پایان میرسد:
«بدون تو احساسات امروز، مانند برف دیروز ناپدید میشود.»
مراقب دوست داشتنیهای زندگیتان باشید :)
چند پیشنهاد برای بیشتر لذت بردن از فیلم
1. سعی کنید نسخهی زبان اصلی و بدون سانسور فیلم را تماشا کنید. نسخهی دوبله شده، دارای حذفیات زیاد (و به گمان من در اغلب موارد نیز سختگیرانه) است که این مطلب باعث شکل گیری فهم ناقص از فیلم خواهد شد. همچنین شنیدن دیالوگهای آملی با لحن خاص خود او، قطعا شیرینتر است.
2. از دیدن این فیلم همراه دیگران، به شدت پرهیز کنید! زندگی شگفت انگیز آملی پولن فیلمی درونگرایانه است و این حتی در زمان تماشا کردنش نیز خود را نشان میدهد. به همین جهت، و برای درک بهتر معنا و مفهوم این فیلم، لازم است به تنهایی تماشایش کنید. شاید یکی از دلایل این که من نتوانستم بار اول متوجه داستان شوم، این بود که همراه برادرم تماشایش کردم.
3. منتظر یک فیلم صد در صد رئال نباشید. فراموش نکنید در این فیلم، ما قصد داریم دنیا را از دریچهی چشمان آملی نگاه کنیم. بنابراین، هرچند پایه و اساس فیلم رئالیستی است، اما همهچیز جلوهای تقریبا فانتزی دارد و در مسیر تصویر یک آرمانشهر حرکت میکند.
4. مراقب جزئیات باشید! دنیای آملی سرشار از جزئیات بسیار است. دلیل این امر هم واضح است: آملی درونگراست و درونگراها بیشتر به جزئیات اهمیت میدهند. بنابراین هرچه بیشتر دقت کنید و عمیقتر شوید نکات بیشتری دستگیرتان خواهد شد و کشف این نکات، لذت تماشای فیلم را دوچندان میکند.
پیشنهادهایی برای مطالعهی بیشتر
پینوشت
اصل عبارت پایانی فیلم به زبان فرانسه چنین است:
Sans toi, les émotions d'aujourd'hui ne seraient que la peau morte des émotions d'autrefois.
و ترجمهی روان و صحیح آن، شاید چنین باشد:
بدون تو، احساسات امروز فقط پوست مردهی احساسات گذشته خواهد بود.
با این وجود، چون در زیرنویس فیلم جملهی «بدون تو احساسات امروز، مانند برف دیروز ناپدید میشود» آمده بود و معمولا همین عبارت را به عنوان ترجمهی یکی از جملات به یادماندنی فیلم میآورند، من هم در متن اصلی یادداشت همان را نوشتم.
به گمان من، این یکی از به یادماندنیترین و زیباترین دیالوگها بین تمام فیلمهای سینمایی است.