دولت‌خانه | مسعود پایمرد

چه به از دولت لطف سخن و طبع سلیم


خانه ی دوساله ی من

وبلاگ نویسی

امروز، دولتخانه‌ام دوساله شد. خانه‌ی کوچکی که در طول این 24 ماه گذشته، دیدگاه‌ها و افکارم را در آن ثبت کرده‌ام، برادری‌اش را ثابت کرده و به گمانم دیگر می‌تواند ادعای ارث و میراث کند!

بعید نیست اگر شما، به عنوان خواننده‌ی این سطور با خود بگویید چرا نویسنده، در روزگار جولان شبکه‌های اجتماعی و نرم‌افزارهای پیام‌رسان، این بستر کهنه و رنگ و رو رفته، وبلاگ، را برای انتشار افکار، عقاید و دل‌نوشت‌های خویش برگزیده است؟

اما، پاسخ برای من روشن است.

نخست آن که هیچ تمایل ندارم آن‌چه با صرف وقت و بذل توجه می‌نویسم، پس از گذر چند ماه، یا حتی چند روز، در میان باتلاق این بسترهای جدید گیر بیفتد و در دل این صحرای داغ مدفون شود.

آن‌گاه که دست به قلم می‌برم و می‌نویسم، تلاش می‌کنم محتوایم، محتوای همیشه سبز باشد. محتوایی که سودمندی‌اش منحصر به زمان نبوده و پس از گذشت چندسال نیز قابل استفاده باشد.

گمان می‌کنم نوشتن چنین محتوایی در فضایی مثل اینستاگرام با نابود کردنش هیچ تفاوتی ندارد. بدون تعارف، کداممان به خاطر می‌آوریم که حتی در قسمت مطالب ذخیره شده‌ی اینستاگرام یا تلگراممان چه چیزهایی انبار کرده‌ایم؟ آن چه یک بار دیده‌ایم و از آن گذشته‌ایم پیشکش...

اما نوشتن در وبلاگ، حداقل سودش این است که تضمین می‌کند نوشته‌ی شما (به شرط رعایت اصول سئو) هیچ‌گاه گم نخواهد شد و هرگاه جوینده‌ای، حتی آن که با شما و وبلاگتان آشنا نباشد، دنبال چیزی با آن مضمون بگردد، به مقصود خواهد رسید.

دومین دلیل این است که من پیش و بیش از دیگران، برای خودم می‌نویسم و میل ندارم جو غالب شبکه‌های اجتماعی و ترندهای گاه به گاه آنان، روی سلیقه‌ام تاثیر بگذارد و باعث شود تحت تاثیر این فضا، محتوایی تولید کنم.

با این وجود، این به معنای مخالفت تمام و کمال من با شبکه‌های اجتماعی نیست. به گمانم هر بستری رسالت خاص خود را دارد.

رسالت وبلاگ انتشار نوشته‌های عمیق و نیمه عمیق و رسالت شبکه‌های اجتماعی سرخط دادن و انتشار مطالبی است که خواندن و فهمیدنشان نیاز به صرف توجه و تمرکز زیاد ندارد.

سومین دلیل این است که با نوشتن در این فضا سیر افکار و تکامل قلمم را راحت‌تر متوجه می‌شوم و ارزیابی می‌کنم. به علاوه می‌توانم هرگاه لازم شد به راحتی خواننده را به مطالب قبلی‌ام ارجاع دهم یا مطلبی که بعدا می‌نویسم را به نوشته‌ی پیشین متصل کنم.

و در نهایت، گمان می‌کنم موقعی که سراغ وبلاگ می‌آییم و دست به قلم می‌بریم، ناچاریم برای مطالب‌مان وقت بیشتری صرف کنیم و این ما را از پرگویی و سطحی گویی دور می‌کند.

برای نوشتن مطبی در وبلاگ، ناچاریم بگذاریم ایده خوب در ذهنمان خیس بخورد، تمام جوانب خودش را نشان دهد و در نهایت ارتباطش را با سایر افکار و ایده‌هایمان نمایان کند.

سپس بسیار باید تلاش کنیم تا با پس و پیش کردن واژه‌ها و پاراگراف‌ها بهترین و شفاف‌ترین شیوه را برای انتقال دیدگاهمان به مخاطب بیابیم.

حال آن که وقتی انتشار محتوا در شبکه‌های اجتماعی به راحتی یک لمس اتفاق می‌افتد، ممکن است چندان حساسیتی در خصوص آن‌چه می‌گوییم و شیوه‌ای که می‌گوییم نداشته باشیم و به جوانب مختلف آن به تفصیل نیندیشیم.

به هرحال، آن چه گفتم تنها مروری کوتاه بر فواید وبلاگ نویسی بود و به هیچ عنوان قصد انتقاد به فعالیت در شبکه‌های اجتماعی را ندارم. بدیهی است هر بستر نشر محتوایی مزایا و معایب خاص خود را دارد و به همین دلیل است که بسیاری از انسان‌ها (از جمله خودم) در چند بستر فعالیم و از هر کدام در خور نیازمان استفاده می‌کنیم.

در حقیقت، فکر کردم بد نیست اگر در روز دوسالگی دولتخانه، اندکی از مزایای نوشتن در وبلاگ هم بنویسم و بگویم چرا این فضا را برای تخلیه‌ی افکار و احساساتم برگزیده‌ام.

در نهایت باید این مطلب را با سپاس بسیار از دو نفر به پایان برسانم:

نخست، خانم زینب رمضانی (+). وبلاگ نویسی کهنه‌کاری که مرا هم به نوشتن در این فضا ترغیب کرد و این خانه با اصرار ایشان شکل گرفت. همراه خوش‌فکری که در ادامه‌ی مسیر نیز دیدگاه‌هایش باعث رشد و تکامل پیوسته‌ی دولتخانه شده است.

من از کودکی با فضای نوشتن و وبلاگ آشنا بودم. ولی هیچ گاه در این زمینه‌، تجربه‌ای پیوسته و حرفه‌ای نداشتم و اکنون، کسب این تجربه‌ی پیوسته و خوب را به ایشان مدیونم.

و دوم، خانم رومینا کاوه آهنگران، که همان روزهای نخست، به درخواست من و بی هیچ مزد و منتی، زحمت طراحی تایپوگرافی دولتخانه را کشیدند.

داشتن یک گرافیست آشنای ماهر ولی بی ادعا، امتیاز خیلی بزرگی است که من البته در این زمینه دو امتیاز دارم!!!

در حقیقت، در طول این مدت، هیچ‌گاه فرصت نشده بود تا از این دو بزرگوار تشکر کنم. فکر کردم الان بهترین موقع برای این کار است. چرا که به قول معروف «من لم یشکر المخلوق، لم یشکر الخاق».

و در نهایت، امیدوارم خوانندگان این مطلب هم تجربه‌ی نوشتن در وبلاگ را از خودشان دریغ نکنند و من در این شنا کردن خلاف جهت آب، شریک جرمی پیدا کنم!

 

پی‌نوشت: عکس ابتدای این مطلب از برادرم سعید پایمرد است. (+)

مروری بر آمار دولتخانه در پایان دومین سال

مجموع نمایش‌ها: 46111

مجموع بازدید کنندگان: 22931

مجموع مطالب: 44

میانگین بازدید: 30

دنبال کنندگان: 20

سلام و ادب، آقا مسعود
این روز خجسته رو به شما و به وبلاگ‌تون تبریک عرض می‌کنم!
خیلی خوشحالم از اینکه مشعل اینجا همچنان روشنه و ایشالله روشن هم بمونه. نوشته‌های شما همواره خوندنی هستند و آموزنده. :))
متأسّفانه اخیراً، بعضی وبلاگ‌نویس‌ها کوچ کردند و به جاهای دیگه مثل تلگرام و اینستاگرام پناهنده شدند. امیدوارم شما این کار رو نکنید! و امیدوارم خودم هم این کار رو نکنم.
بنظرم یکی از دلایلی که باعث میشه وبلاگ‌ها غزل خداحافظی‌ رو بخونند، نداشتن موضوع برای قلم‌زدن و مبتلاشدن به روزمرّگیه. پاره‌ای از روزانه‌نویسی‌ها پس از مدّتی تکراری میشن و به نویسنده‌اش احساس پوچی میدن؛ به خاطر همین، فرد دلزده میشه و می‌بنده و میره. ولی اگه به تجربیّات مفید و به دردبخور زندگی روی بیاریم یا به قول شما مطالب «سبز» بنویسیم، همچنان در وبلاگ خواهیم موند و بهانه‌ای خواهیم داشت برای دست بردن به کیبورد یا قلم.
ان‌شاءالله که دولت‌خانه‌ی سرسبزتون، رنگ خزان و خشکسالی رو هیچ‌‌وقت به خودش نبینه. :))

سلام علیرضای عزیزم؛
ممنون که همیشه همراهی
به نظرم دلیل این رفتار وبلاگ نویس‌ها، فراگیری بیشتر شبکه‌های اجتماعی در حال حاضره. حق هم میدم بهشون. ما محتوا رو برای مخاطب تولید می‌کنیم دیگه، وقتی مخاطب نباشه محتوا به چه دردی میخوره؟
با این حال گمون می‌کنم دنیای آینده، دنیای سرچ و گوگله! و نوشتن توی وبلاگ، هرچند ممکنه خاصیت کوتاه مدتش در دیده شدن به اندازه‌ی نوشتن توی اینستاگرام و تلگرام نباشه، اما قطعا در بلندمدت منافع بیشتری رو عاید نویسنده می‌کنه.
نظرت در مورد مبتلا شدن روزانه نویس‌ها به روزمرگیه. برای همینه که خودم مخالف این جور کارها هستم و این چیزا رو جز برای تمرین نمی‌پسندم. به نظرم آدم وقتی باید بنویسه که حرفی برای گفتن داره. وگرنه به وقت مخاطب خیانت می‌کنه.
انشاالله همیشه موفق باشی عزیزم.

ایشالا ۱۲۰ سالی خودت و دولتخانه :)

شاید وبلاگت مخاطب چندانی نداشته باشه که از کم‌سعادتیشون هست، امّا کیفیت مطالب و خودت خیلی خوبه مسعود و امیدوارم هرروز هم بهتر از قبل بشید :)

ممنونم محمد عزیزم. امیدوارم تو هم هرجا هستی و توی هر بستری می‌نویسی موفق و پیروز باشی.
من خواننده‌ی وبلاگت هستما :) کامنتا رو بستی اظهارنظر نمی‌تونیم بکنیم! ولی کماکان پیگیرتیم...
خیلی مخلصم.

تولد وبلاگتون مبارک باشه

(مبارک به معنای عمیق کلمه،خیر و برکت جاری و ساری تا آخرت)

در‌مورد فواید وبلاگ نویسی خیلی با گفته های شما موافقم

در حالی که یه عده مدام از این فضا گله دارن و برای موندنشون زیرلفظی میخوان این تذکر ها و ‌یادآوری اینکه‌ چرا در ین فضا فعالیم خیلی کمک‌ کننده ست...

در ادامه ی حیات وبلاگ‌نویسی موفق باشید ان شاء الله 

سلام. ممنونم.
خیلی لطف دارید.
این چیزها رو نوشتم تا در درجه‌ی اول خودم یادم باشه چرا اینجام و به قول شما یه مدت دیگه، برای نوشتن زیرلفظی نخوام. و در درجه بعد هم خوانندگان احتمالی این سطور به نوشتن و بیشتر نوشتن علاقمند بشن.
امیدوارم مفید بوده باشه.
ممنون از وقتی که گذاشتید.

سلام.

خوشحالم از اینکه وبلاگت دو ساله شده.

گهگاهی به وبلاگت سر می زنم و پست هایت را دوست دارم.

برایت آرزوی بهترین ها را دارم.

محمد

سلام محمد عزیز
خوشحالم که بهم سر می‌زنی و خوشحال‌ترم از این که برام نوشتی
انشاالله خدمت سربازی هم زودتر تموم شه و سایتت رو دوباره رو به راه کنی
منتظر نوشته های خوبت هستم.
خیلی مخلصم
دوشنبه ۱ دی ۹۹ , ۲۰:۰۶ علیرضا گلرنگیان

راستی بنظرتون در نگاه گوگل، جایگاه بیان بهتره یا وردپرس؟

بهتر نیست که در وردپرس بنویسیم؟

در این مورد نمی‌تونم نظر دقیقی بدم علیرضا جان
ولی بر اساس تجربه فکر می‌کنم بیان یه مقدار در نتایج گوگل افت کرده.
برای همین احتمال میدم در وردپرس، اگر تمام اصول سئو رعایت بشه و قالب استانداردی روی سایت باشه، ورودی از گوگل بیشتر خواهد بود.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به این خانه‌ی محقر خوش آمدید. در این‌جا یادداشت‌ها، دغدغه ها و تجربه های نگارنده را خواهید یافت.
بهانه ی ساختن این خانه، دوست عزیزی است که مرا، انسانی که مدت‌ها از نثر فاصله گرفته بود را، هم به نوشتن معتاد کرده است. در این‌جا به هرگوشه‌ای سرک خواهم کشید و از هر چیزی خواهم نوشت. بدیهی است منبع و ماخذ کلیه‌ی یادداشت‌های فاقد منبع، ذهن نویسنده است.
امید است آن‌چه نوشته ام و خواهید خواند، مقبول افتد...
کتاب‌های من

آخرین کتاب‌هایی که خوانده‌ام

حسن و دل
really liked it
در نوع خود کتاب جالبی است. داستانی عرفانی است که به طریق تمثیل ماجرای عشق "دل" پسر پادشاه یونان، "عقل"، را که در "قلعه ی بدن" حکومت می کند به "حُسن" دختر پادشاه مشرق، "عشق"، که در شهر "دیدار" ساکن است روایت می کند. دل در حقیقت طالب آب ح...
tagged: literature
منجنیق
really liked it
حسین صفا، در این کتاب تصویر جدیدی از غزل فارسی را ارائه می کند. تصویری که در عین شباهت هایش به تصویری که از غزل کلاسیک مشهور در ذهن مان داریم دارای تفاوت هایی نیز هست. تفاوت هایی آن چنان عمیق که گاه حتی شاید مجبورمان کند نام غزل بر اشعار...
tagged: literature and poet
صد سال تنهایی
it was amazing
صدسال تنهایی را نخوانده‌ام، با آن زندگی کرده‌ام. کتاب بی‌نظیری است. با قلمی شیوا و روان و توصیفاتی بدیع و حیرت انگیز. با سبکی منحصر به فرد -رئالیسم جادویی- و جاسازی عناصر خیالی و غیر واقعی در بافت دنیایی واقعی، آن هم چنان ممزوج به یکدیگر...
tagged: literature and novel
ناصر ارمنی
really liked it
در میان داستان ها، "زمزم" را بیش از بقیه دوست داشتم. اغلب پایان بندی ها را پسندیدم. هرچند با برخی از آنها ارتباط برقرار نکردم. در مجموع، به گمانم امیرخانی در نوشتن داستان بلند، توانمندتر از داستان کوتاه است.
tagged: literature and short-story
کافه پیانو
it was amazing
هرکس هرچه می‌خواهد بگوید! من حس می‌کنم کافه پیانو یکی از بهترین رمان هایی است که این سال‌ها خوانده ام. لحن گیرا و صمیمی کتاب، به علاوه فضای زنده و جذاب آن چیزی است که در هر کتابی پیدا نمی‌شود. لحنی آن‌قدر گیرا که وقتی کتاب را باز می‌کنید...
tagged: literature and novel

goodreads.com
Designed By Erfan Powered by Bayan