يكشنبه ۹ آذر ۹۹
آیا در زندگی شکست خوردهاید؟ لااقل در مرگتان موفق باشید.
این شعار مغازهی خودکشی است. فروشگاهی متعلق به خانوادهی توواچ در یک زمان و مکان نامعلوم -در آینده- که لوازم و ابزار مورد نیاز خودکشی را به مشتریانش میفروشد. مشتریانی افسرده و سرخورده که امیدی برای ادامهی زندگی ندارند.
مغازهای که یک ارثیهی اجدادی است. نسل اندر نسل خانوادهی توواچ گردانندگان آن بودهاند. ارثیهای که در نهایت به میشیما و همسرش لوکریس رسیده است و آنها همراه فرزندانشان مرلین، ونسان و آلن آن را اداره میکنند.
نکتهی جالب، تشابه اسامی اعضای خاندان توواچ به افراد مشهوری است که خودکشی کردهاند:
نام میشیما، یادآور یوکیو میشیما، شاعر سرشناس ژاپنی، است که سه بار نامزد دریافت جایزه نوبل شده است.
نام مرلین از مرلین مونرو، بازیگر معروف آمریکایی گرفته شده، ونسان، یادآور ونسان ونگوک نقاش بزرگ هلندی است. و در نهایت، نام آلن نیز از آلن تورینگ، مخترع کامپیوتر گرفته شده است که با سیبی آغشته به سیانور خودکشی کرد.
در مغازهی خودکشی، همهجور وسیلهای برای پایان دادن به زندگی پیدا میشود. از طناب دار گرفته تا سمهای عجیب و غریب و حتی شمشیر سامورایی برای هاراکیری.
همهچیز مطابق میل خانوادهی توواچ پیش میرود، تا وقتی که با ورود آلن -فرزند کوچک خانواده- به زندگی، وضعیت تغییر میکند.
نقدی بر داستان مغازه خودکشی
باید اقرار کنم ایدهی داستان ژان تولی فوق العاده است. یک فانتزی سیاه که از لحظات خندهآور نیز بینصیب نیست و موفق میشود در بستر روایت خویش، بشر امروز و زندگی او را به انتقاد بگیرد.
با این حال پرداخت داستانی، اصلا خوب نیست و ضعفهای بسیاری در داستانپردازی و روایت آن به چشم میخورد.
شخصیتپردازی در طول داستان خوب انجام نشده است و ما به شکلی ناگهانی شاهد تغییر رفتار و خلق و خوی شخصیتهای مختلف داستان هستیم.
به گمان من، گونهای «شتاب زدگی در روایت» در این کتاب وجود دارد و نویسنده، از ترس طولانی شدن داستان، قید پرداخت بیشتر شخصیتها را زده و آنها را همانطور زمخت، بعضا غیرقابل باور و صیقل نخورده، در میان ماجرا رها کرده است.
وضعیت فضاسازی، البته بهتر است. با این وجود نویسنده در این زمینه نیز میتوانست بهتر عمل کند و بعضی از ایرادات را اصلاح نماید.
در نهایت، پایان بندی کتاب نیز ضعیف است و چنگی به دل نمیزند. نویسنده، گویا با هدف مبهوت کردن خواننده و میخکوب کردن او، قید منطق کلی داستان و سفر شخصیتها را زده و پایانی ناامید کننده برای داستان نوشته است.
معتقدم پایان بندی کتاب، به قدری بد است که حتی ایدهی اولیهی داستان را نیز نابود کرده است.
کتاب را احسان کرم ویسی به فارسی ترجمه و نشر چشمه آن را چاپ کرده است. کیفیت ترجمه به گمان من مطلوب است و مترجم سعی کرده تا حد امکان، فضای اثر را به فرهنگ و زبان مقصد نزدیک کند.
کتاب صوتی مغازه خودکشی
دو مجموعه کتاب صوتی از مغازهی خودکشی تهیه شده است.
یکی از نسخهها با صدای «هوتن شکیبا»، توسط «رادیو گوشه» تولید شده است. با این حال، من صدا و سبک خوانش هوتن شکیبا را به عنوان گوینده نپسندیدم و نتوانستم با آن ارتباط برقرار کنم. ولی دیدگاهها در این خصوص متفاوت است.
شما میتوانید نمونهی کتاب صوتی را از طاقچه، فیدیبو یا کتابراه بشنوید و پس از آن، در این مورد خودتان تصمیم بگیرید و در صورت تمایل، نسخهی کامل آن را بخرید.
نسخهی دیگر، توسط «ایران صدا» و با صدای «شیرین سپه راد» تهیه شده و رایگان است. من صدا و سبک خوانش این گوینده را ترجیح میدهم و پیشنهاد میکنم اگر قصد دارید نسخهی صوتی آن را گوش کنید، سراغ این یکی بروید. لینک آن را در انتهای همین یادداشت گذاشتهام.
انیمیشن مغازه خودکشی
در سال 2012، اینمیشنی فرانسوی، توسط پاتریس لوکنت، بر اساس این کتاب ساخته شده است که البته هنوز موفق به دیدنش نشدهام و پس از تماشای آن، مطالب مرتبط با انیمیشن را، به همین قسمت اضافه خواهم کرد.
امتیاز IMDB انیمیشن، 6.1 از 10 و امتیاز آن در روتن تومیتوز 71% است. و با این توصیفات، فکر میکنم ارزش دیدن دارد.
جمع بندی
در مجموع، به گمانم این فانتزی سیاه و طنز انتقادی، برای مخاطب حرفهای داستان، چندان دلچسب نخواهد بود. اما به سبب زبان روان، خط داستانی ساده و حجم کم، میتواند برای کسانی که تازه در آغاز راه مطالعهاند، جذاب و مناسب باشد.
تصمیم گیری در خصوص مطالعه یا عدم مطالعهی آن را به خودتان واگذار میکنم.
برشی از کتاب
چرا به جای لعنت فرستادن به تاریکی یه چراغ روشن نمیکنی؟
در جهان کم عطری هست که شبیه بوی خوش کودکی باشد.
راههای دسترسی به کتاب
خرید نسخه چاپی کتاب از سایت ناشر
لینک کتاب صوتی با صدای هوتن شکیبا در طاقچه
اگر این کتاب را خواندهاید، خوشحال میشوم دیدگاه شما را در مورد آن بدانم. خوانندهی نظرات شما هستم.