دولت‌خانه | مسعود پایمرد

چه به از دولت لطف سخن و طبع سلیم


قطعه‌ی صوتی ماه پری

«ماه‌پری»، یکی از غزل‌هایی است که بسیار دوستش دارم. به گمانم، هنرمندانی که می‌گویند همه‌ی آثارم مثل فرزندانم هستند و همه را یکسان و یک اندازه دوست دارم، حرف‌های کلیشه‌ای می‌زنند.

من فکر می‌کنم بعضی از آثار، به واسطه حس و حالی که هنرمند موقع خلق آن‌ها داشته، یا به دلیل خاطره‌ی شیرینی که با آن همراه شده، یا به دلایل دیگر، عزیزتر و شیرین‌تر هستند. حتی اگر خود شخص، این حرف را فاش نگوید!

برای من هم این غزل، به دلایل متعدد، یکی از دوست داشتنی‌ترین‌هاست. با خودم فکر کردم چه قطعه‌ای می‌تواند بهترین شروع برای رادیو همایونی باشد؟ و پاسخ روشن بود. قطعه‌ای که دوست‌تر می‌دارمش!

پس، غزل ماه‌پری را با خوانش خودم تقدیم حضورتان می‌کنم. امیدوارم مورد پسند واقع شود.

این قطعه را چندی قبل در وبلاگ قرار داده‌ام. اگر تمایل به دیدن متن شعر دارید، می‌توانید آن را در اینجا مشاهده کنید.

 

لینک دانلود مستقیم:

پی‌نوشت: این نخستین پادکستی نیست که تولید کرده‌ام، اما کوشیده‌ام نخستین پادکست باکیفیتم باشد. هرچند درباره‌ی کیفیت کار، چندان مطمئن نیستم. خوشحال می‌شوم نظراتتان را در این باره بدانم.

 


افتتاحیه رادیو همایونی

رادیو همایونی

مدت‌ها در این فکر بودم که در دولتخانه، یک رادیو داشته باشم. رادیویی که صدای من باشد و بتوانم از طریق آن، به شیوه‌ای جز نوشتن، آن‌چه را که دوست دارم با مخاطبانم در میان بگذارم. اما برای این کار، فرصت مناسب پیدا نمی‌کردم.

در اولین فرصتی که دست داد، نخستین قدم را برای این کار برداشتم و به بازار رفتم و میکروفون خوبی خریدم تا بتوانم صدای باکیفیتی ضبط کنم. قدم بعدی ساخت صفحه‌ای برای رادیو و طراحی منوی ورودی برای بخش «وزارتخانه‌ها» و در نهایت افزودن این بخش به منوی بالای صفحه بود که این هم امروز انجام شد. حالا همه‌چیز آماده است.

اینجا «دولتخانه» است و من اسم رادیویش را «رادیو همایونی» گذاشته‌ام. این را عنوانی از سر غرور تصور نکنید. به هرحال به قول مظفرالدین شاه در سریال کمال الملک:

همه‌چیزمان باید به همه‌چیزمان بیاید!

در رادیو همایونی، اشعار مورد علاقه‌ام را خواهم خواند و با شما به اشتراک خواهم گذاشت. نسخه‌ی صوتی بعضی از یادداشت‌ها را نیز قرار خواهم داد. همچنین اگر روزی تصمیم به تولید مجموعه پادکستی گرفتم، اینجا نخستین بستر برای انتشارش خواهد بود. به جز این‌ها شاید خوانش داستان و متون فاخر ادبیات کلاسیک یا مواردی از این دست نیز به مطالب این موضوع اضافه شود. همچنین موضوع اصلی برای یادداشت های مرتبط با موسیقی که دارای قطعه‌ای برای شنیدن باشند، همین صفحه خواهد بود.

از این رو که ایجاد هر سازمان تازه‌ای، نیاز به آیین افتتاح دارد، این یادداشت در حکم افتتاحیه‌ی رادیو همایونی بود! امیدوارم از شنیدن آن‌چه به زودی در این صفحه قرار خواهد گرفت، لذت ببرید.


بحران مدیریت در مدیریت بحران

دولت روحانی در برابر کرونا

تقریبا میانه‌ی اردیبهشت ماه، وقتی آمارها پایین آمد، تب کرونا آرام‌تر شد و اوضاع قدری ثبات پیدا کرد، یک سوال عجیب در ذهنم شکل گرفت. چطور شد که توانستیم از پس مشکلی به این بزرگی بربیاییم؟ آن هم وقتی در تحریم همه‌جانبه هستیم و حتی داروی کافی به دستمان نمی‌رسد؟ 

اصلا چطور شد که کشورهای تا بن دندان مجهز اروپایی، در منجلاب کرونا اسیر شدند، و ما که از نظر تجهیزات و امکانات در سطح آن‌ها نیستیم، از پس مشکلی به این بزرگی برآمدیم؟

اصلا برای من، که در تمام طول این هفت سال، دولت روحانی را به بی‌تدبیری و ناکارآمدی شناخته‌ام، باور پذیر نمی‌نمود که او بتواند چنین وضعیت بغرنجی را مدیریت کند. به راستی چطور ممکن است دولت یازدهم و دوازدهم، که ثابت کرده استاد بحران‌سازی و مشکل آفرینی است، بتواند «مدیریت بحران» کند؟!

ابتدا به روایت رسانه‌های رسمی شک کردم. برای همین، سراغ دوستان پزشک و پرستار رفتم و از چندنفر که در شهرها و استان‌های مختلف، مشغول خدمت رسانی به بیماران کرونایی بودند پرس و جو کردم. تایید کردند که اوضاع آرام‌تر شده و به وضعیت امیدوار کننده‌ای رسیده‌ایم.

شنیدن چنین خبری، خوشحالم کرد. بیماری در آستانه‌ی کنترل شدن بود و ما مرحله‌ی دشوار کار را پشت سر گذاشته بودیم. از خودم شرمنده شدم که نسبت به دولت بی‌انصافی به خرج داده بودم. به نظر می‌رسید دولت تدبیر و امید، بالاخره تکانی به خود داده و بر خلاف همیشه، بحران را کنترل کرده و بر اوضاع مسلط شده است.

با این وجود، مدت زمان زیادی نگذشت که از این دیدگاهم نیز پشیمان شوم! بیماری دوباره اوج گرفت، تعداد مبتلایان، تعداد موارد بستری شده و در نتیجه تعداد جان باختگان دوباره افزایش یافت و این بار، حتی از بار نخست نیز پیشی گرفت.

و همه‌ی این‌ها در حالی بود که کشورهای اروپایی و آمریکای لاتین، که روزی قربانگاه کرونا قلمداد می‌شدند، بر اوضاع مسلط شده و تعداد تلفات و خسارات را کنترل کرده بودند.

حالا ما، جزء رتبه‌های بالای تعداد مرگ و میر روزانه در جهان هستیم و همه‌ی این‌ها مرهون بی‌تدبیری و بی‌کفایتی دولت تدبیر و امید (!) است.


جمع بندی چله تعالی

بیست و هشتم خرداد ماه بود که در یادداشتی، نوشتم با هدف بیرون آمدن از سیکل معیوب هیچ‌کاری نکردن و کسب رضایت درونی بیشتر، قصد دارم برنامه‌ای به اسم «چله‌ی تعالی» را اجرا کنم.

برای این کار، جدولی طراحی کردم (که عکسش را در همان مطلب قرار دادم) و وضعیت هر روز را با دو رنگ سیاه (برای روزهایی که از عملکردم رضایت نداشته‌ام) و سبز (برای روزهایی که از خودم راضی بوده‌ام) مشخص کردم.

این چله، شنبه چهارم مردادماه، به آخر رسید و بنابرقولی که اول به خودم و بعد به شما داده بودم، زمان آن رسیده که نتیجه‌ی کار را اینجا بنویسم. تردیدی نیست که علم به آگاهی دیگران از نتیجه‌ی فعالیت‌هایم، مشوق خوبی برای بهتر شدن و فعالیت کردن بوده‌است. (این را گفتم که فردا روزی اگر تصمیم به انجام چنین کاری گرفتید، شما هم مزیت انتشار عمومی نتیجه‌ی فعالیتتان را بدانید!)

اما در این چهل روز چه اتفاقی افتاده است؟

خب راستش، تنها 17 روز از این چهل روز، برای من مفید و سازنده بود و 23 روز دیگر را از دست دادم اما در مجموع از فعالیتم احساس رضایت دارم. تلاش برای دقت به رفتار روزمره در طول یک دوره‌ی مشخص، باعث شده به نکات مفیدی از عادات فردی‌ام دست پیدا کنم که به من برای بهتر شدن کمک خواهند کرد.

نکاتی را هم یادداشت کرده‌ام که گمان می‌کنم خواندنش برایتان خالی از لطف نخواهد بود.

جمع بندی چله تعالی

میان نوشت: تلاشم این است نکاتی که در این یادداشت نوشته می‌شوند، نکات عمومی و بدون تاریخ انقضاء باشند که خواندنش برای خواننده‌ای که قصد اجرای چنین برنامه‌ای را دارد و نیز برای عموم کاربران مفید باشد.

به این خانه‌ی محقر خوش آمدید. در این‌جا یادداشت‌ها، دغدغه ها و تجربه های نگارنده را خواهید یافت.
بهانه ی ساختن این خانه، دوست عزیزی است که مرا، انسانی که مدت‌ها از نثر فاصله گرفته بود را، هم به نوشتن معتاد کرده است. در این‌جا به هرگوشه‌ای سرک خواهم کشید و از هر چیزی خواهم نوشت. بدیهی است منبع و ماخذ کلیه‌ی یادداشت‌های فاقد منبع، ذهن نویسنده است.
امید است آن‌چه نوشته ام و خواهید خواند، مقبول افتد...
کتاب‌های من

آخرین کتاب‌هایی که خوانده‌ام

حسن و دل
really liked it
در نوع خود کتاب جالبی است. داستانی عرفانی است که به طریق تمثیل ماجرای عشق "دل" پسر پادشاه یونان، "عقل"، را که در "قلعه ی بدن" حکومت می کند به "حُسن" دختر پادشاه مشرق، "عشق"، که در شهر "دیدار" ساکن است روایت می کند. دل در حقیقت طالب آب ح...
tagged: literature
منجنیق
really liked it
حسین صفا، در این کتاب تصویر جدیدی از غزل فارسی را ارائه می کند. تصویری که در عین شباهت هایش به تصویری که از غزل کلاسیک مشهور در ذهن مان داریم دارای تفاوت هایی نیز هست. تفاوت هایی آن چنان عمیق که گاه حتی شاید مجبورمان کند نام غزل بر اشعار...
tagged: literature and poet
صد سال تنهایی
it was amazing
صدسال تنهایی را نخوانده‌ام، با آن زندگی کرده‌ام. کتاب بی‌نظیری است. با قلمی شیوا و روان و توصیفاتی بدیع و حیرت انگیز. با سبکی منحصر به فرد -رئالیسم جادویی- و جاسازی عناصر خیالی و غیر واقعی در بافت دنیایی واقعی، آن هم چنان ممزوج به یکدیگر...
tagged: literature and novel
ناصر ارمنی
really liked it
در میان داستان ها، "زمزم" را بیش از بقیه دوست داشتم. اغلب پایان بندی ها را پسندیدم. هرچند با برخی از آنها ارتباط برقرار نکردم. در مجموع، به گمانم امیرخانی در نوشتن داستان بلند، توانمندتر از داستان کوتاه است.
tagged: literature and short-story
کافه پیانو
it was amazing
هرکس هرچه می‌خواهد بگوید! من حس می‌کنم کافه پیانو یکی از بهترین رمان هایی است که این سال‌ها خوانده ام. لحن گیرا و صمیمی کتاب، به علاوه فضای زنده و جذاب آن چیزی است که در هر کتابی پیدا نمی‌شود. لحنی آن‌قدر گیرا که وقتی کتاب را باز می‌کنید...
tagged: literature and novel

goodreads.com
Designed By Erfan Powered by Bayan