جمعه ۲۱ آذر ۹۹
امروز، دولتخانهام دوساله شد. خانهی کوچکی که در طول این 24 ماه گذشته، دیدگاهها و افکارم را در آن ثبت کردهام، برادریاش را ثابت کرده و به گمانم دیگر میتواند ادعای ارث و میراث کند!
بعید نیست اگر شما، به عنوان خوانندهی این سطور با خود بگویید چرا نویسنده، در روزگار جولان شبکههای اجتماعی و نرمافزارهای پیامرسان، این بستر کهنه و رنگ و رو رفته، وبلاگ، را برای انتشار افکار، عقاید و دلنوشتهای خویش برگزیده است؟
اما، پاسخ برای من روشن است.
نخست آن که هیچ تمایل ندارم آنچه با صرف وقت و بذل توجه مینویسم، پس از گذر چند ماه، یا حتی چند روز، در میان باتلاق این بسترهای جدید گیر بیفتد و در دل این صحرای داغ مدفون شود.
آنگاه که دست به قلم میبرم و مینویسم، تلاش میکنم محتوایم، محتوای همیشه سبز باشد. محتوایی که سودمندیاش منحصر به زمان نبوده و پس از گذشت چندسال نیز قابل استفاده باشد.
گمان میکنم نوشتن چنین محتوایی در فضایی مثل اینستاگرام با نابود کردنش هیچ تفاوتی ندارد. بدون تعارف، کداممان به خاطر میآوریم که حتی در قسمت مطالب ذخیره شدهی اینستاگرام یا تلگراممان چه چیزهایی انبار کردهایم؟ آن چه یک بار دیدهایم و از آن گذشتهایم پیشکش...
اما نوشتن در وبلاگ، حداقل سودش این است که تضمین میکند نوشتهی شما (به شرط رعایت اصول سئو) هیچگاه گم نخواهد شد و هرگاه جویندهای، حتی آن که با شما و وبلاگتان آشنا نباشد، دنبال چیزی با آن مضمون بگردد، به مقصود خواهد رسید.