مسعود پایمرد
پنجشنبه ۸ آبان ۹۹
پیدایش کرونا، شیوع گستردهی آن و ایجاد پاندمی، شرایط ویژهای را برای همهی انسانها در سرتاسر کرهی خاکی رقم زد.
با شیوع جهانی کرونا، پدیدهای به وقوع پیوست که لااقل برای انسان زادهی سدههای 20 و 21، عجیب و غیرقابل باور بود. انسان دنیای پست مدرن، شاید هیچگاه گمان نمیکرد روزی به چنین شرایط سخت و گرفتارکنندهای دچار شود.
صحنههایی که سالها، تماشایشان روی پردهی سینما، جزء تفریحات بشر محسوب میشد بالاخره در دنیای واقعی اتفاق افتاد و داستانهایی که روزگار طولانی تنها زادهی تخیل نویسندگان و کارگردانان بود، این بار به صورت کاملا طبیعی، همه را با خود درگیر کرد.
در چنین شرایطی، دولتهای بسیاری برای حفظ جان شهروندان خود، قوانین محدودکنندهی عبور و مرور وضع کردند و بسیاری از مردم، برای پیشگیری از ابتلاء به بیماری، به صورت اجباری یا خودخواسته، وارد قرنطینه شدند.
این قرنطینه، برای برخی کوتاه و برای عدهای دیگر طولانی بود. برای برخی از انسانها، همچون من، نیز کماکان به صورت کجدار و مریز ادامه دارد.
اما فارغ از مدت قرنطینه، به گمان من، این اتفاق، تجربهی مشترک اغلب انسانهای قرن بیست و یکم است و باعث نوعی مفاهمهی جهانی بین بشریت خواهد شد.
در سالهای آینده، تمام کسانی که از این اتفاق جان سالم به در برده باشند، خاطرات یکسانی از این روزها برای فرزندان و نوادگانشان تعریف خواهند کرد.
در این نوشتار، قصد دارم به بهانهی اوج گیری مجدد کرونا و آغاز دوبارهی محدودیتها، در مورد قرنطینه، بخشی از تجربهی مشترک ما از همهگیری، با شما صحبت کنم.
قرنطینه و خانهنشینی، هرچند سخت و طاقتفرسا باشد، ارمغان کرونا برای انسانی است که در هیاهوی جهان پرسرعت امروزی گرفتار شده و فرصت بسیاری از کارها را به خاطر عقب نیفتادن از قافلهی جهان از دست داده بود.
آدمی، در این خانهنشینی اجباری یا اختیاری فرصت یافت بیش از پیش برای «خودش» وقت بگذارد و با «خودش» وقت بگذراند.
این اتفاق، تجربهای است که به احتمال بسیار زیاد، دیگر هرگز تا پایان عمرمان تکرار نخواهد شد. پس خوب است فرصت را غنیمت بشماریم و از این موقعیت پیش آمده، نهایت استفاده را ببریم.
اما همهچیز به این سادگی نیست. قرنطینه و حضور تمام وقت در خانه، هرچند در ظاهر ساده و آسان مینماید، اما سراسر چالش است، و بزرگترین چالش آن، گرفتار شدن به روزمرگی است.
گرفتاری مسری و عجیبی که همه را درگیر کرده، از حد یک مشکل شخصی فراتر رفته و حالا تبدیل شده است به: پاندمی روزمرگی!