دوشنبه ۲۶ خرداد ۹۹
به گمان من، التهاب اجتماعی این روزهای ایالات متحدهی آمریکا، که ناشی از اعتراض به تبعیض نژادی است، آن هم در برههای از زمان که این کشور پرچم دار تعداد مبتلایان و قربانیان کرونا در جهان است، بیش و پیش از هرچیز یک پیام مهم دارد: برای انسانها، سلامت اجتماعی بااهمیتتر از سلامت فردی است.
آمریکا، قارهای است که تاریخ معاصرش با تبعیض نژادی گره خورده است. ورود اروپاییان به این خشکی منزوی در میان اقیانوسها، برای بومیان خوشیمن نبود. دیدگاههای ضدانسانی و نژادپرستانهی تازهوادان، به سرعت خود را نشان داد و آنها را به قاتلان بیرحم میزبانان سادهدلشان بدل کرد. نسلکشیهای گسترده، غارت ثروت بومیان، بردهگیری و اخراج آنها از زمینهایشان تنها بخشی از سوغاتی بود که این مهمانهای ناخوانده برای ساکنان دیرینهی این سرزمین به ارمغان آوردند.
پس از آن، بردگان سیاهپوست آفریقایی، که برای کار در کشتزارها یا معادن، به اجبار به این قاره آورده میشدند، به هدف اصلی اقدامات ضدانسانی مالکان جدید آمریکا بدل گشتند.
بردگانی که ساعتهای طولانی در طول روز، بدون استراحت به کار مشغول و با کوچیکترین سرپیچی یا امتناعی از فرمان ارباب به سختترین و بیرحمانهترین شکل ممکن مجازات و شکنجه میشدند.
این وضعیت، تا سال 1862 و صدور اعلامیهی آزادی بردگان ادامه یافت. پس از این تاریخ، به تدریج وضعیت بردگان تغییر کرد اما بهتر نشد! آنها، این بار به نیروی کار ارزان جامعهی جدید صنعتی تبدیل شدند. نیروی کار ظاهرا آزادی که ناچار بود با دستمزد کمتری، نسبت به سفیدپوستان به کار مشغول شود.
از آن پس، هرچند بساط بردهداری به شیوهی سنتی برچیده شد، اما سیاهپوستان و سرخپوستان، همواره از حقوق کمتری نسبت به سفیدپوستان برخوردار بودند. با تداوم ورود مهاجران تازه از کشورهای آسیایی به ایالات متحده، این تبعیض به سایر اقلیتهای قومی نیز تسری یافت.
تبعیض نژادی سیستماتیک و سازمان یافته، پدیدهای است که مدتهاست نظام سیاسی آمریکا را درگیر خود کرده است. پدیدهی شومی که آفریقاییتبارها را - به دلیل دیدگاه دیرینهی سفیدپوستان نسبت به آنها- بیش از سایر اقلیتهای قومی و نژادی در معرض ظلم و ستم قرار داده است.
وقتی از تبعیض نژادی سازمان یافته حرف میزنم، منظورم چیست؟
سیاهپوستان، در مقایسه با سفیدپوستان، در شرایط مساوی، بیشتر به زندان میروند، بیشتر دچار فقر هستند، خدمات درمانی کمتری دریافت میکنند و مرگ و میر بیشتری دارند.
نمونهی بارز این تبعیض را در همین بحران کرونا میتوان مشاهده کرد. سیاهپوستان، بیشترین میزان ابتلاء و مرگ و میر نسبت به دیگر گروهها را دارند و در بعضی از ایالتها 70% کل جانباختگان، آفریقاییتبار هستند. (+)
حال، در این وضعیت، یک سیاهپوست به دلیل این که توسط فروشندهای به ارائهی پول تقلبی متهم شده، به شکل وحشیانهای زیر زانوهای پلیس آمریکا جان میسپارد. پولی که البته بعدا مشخص میشود تقلبی هم نبوده!
این رفتار، که به احتمال زیاد برای بازداشت یک متهم سفیدپوست هرگز اتفاق نمیافتد، موجب شعلهور شدن آتش خشم و نفرت مردم میشود و گروههای ناراضی از وضعیت سیاسی و اقتصادی ایالات متحده را، در زمان اوج بحران کرونا و مرگ و میر شدیدی که به حفر گورهای دستهجمعی منجر شده است، به خیابان میکشاند.
به تدریج مردم کشورهای مختلف اروپایی نیز به جریان این تجمعات اعتراضی میپیوندند و مخالفت خود را با تبعیض، این دیدگاه ظالمانهی ضدانسانی، که مدتهاست سلامت اجتماعی جامعهی بشری را نشانه گرفته است نشان میدهند.
در طول این مدت، از آغاز همهگیری کرونا تا کنون، نظریهپردازان بزرگ علوم سیاسی و اقتصاد از فوکویاما گرفته تا چامسکی و دیگران تئوریهای مختلفی را ارائه دادهاند. از این نکته که کرونا وضعیت اقتصادی جهان را تغییر خواهد داد گرفته تا دیدگاههایی که به پایان حاکمیت آمریکا اشاره دارند.
اما هیچکدام از اینها به اندازهی نکتهای که مرگ جورج فلوید و تجمعات اعتراضی پس از آن نشان داد، مهم نیستند. آنهم در زمانهای که مرگ، به انسانها از هر دورهی دیگری در تاریخ معاصر نزدیکتر است:
انسانها، حاضرند سلامت فردی خود را قربانی سلامت اجتماعیشان کنند.
وقتی یک عامل آزار دهندهی اجتماعی، پا بر گلوی جامعهی بشری مینهد و سلامت و امنیت آن را تهدید میکند، دیگر مرگ و زندگی اشخاص اهمیت خود را برایشان از دست خواهد داد. آنها سلامت فردی خود را به خطر میاندازند و به بهای دستیابی مجدد به سلامت اجتماعی، این داشتهی کوچکشان را بیهیچ چشم داشت، قربانی میکنند.