دولت‌خانه | مسعود پایمرد

چه به از دولت لطف سخن و طبع سلیم


قرنطینه و پاندمی روزمرگی

قرنطینه در دوران کرونا

پیدایش کرونا، شیوع گسترده‌ی آن و ایجاد پاندمی، شرایط ویژه‌ای را برای همه‌ی انسان‌ها در سرتاسر کره‌ی خاکی رقم زد.

با شیوع جهانی کرونا، پدیده‌ای به وقوع پیوست که لااقل برای انسان زاده‌ی سده‌های 20 و 21، عجیب و غیرقابل باور بود. انسان دنیای پست مدرن، شاید هیچ‌گاه گمان نمی‌کرد روزی به چنین شرایط سخت و گرفتارکننده‌ای دچار شود.

صحنه‌هایی که سال‌ها، تماشایشان روی پرده‌ی سینما، جزء تفریحات بشر محسوب می‌شد بالاخره در دنیای واقعی اتفاق افتاد و داستان‌هایی که روزگار طولانی تنها زاده‌ی تخیل نویسندگان و کارگردانان بود، این بار به صورت کاملا طبیعی، همه را با خود درگیر کرد.

در چنین شرایطی، دولت‌های بسیاری برای حفظ جان شهروندان خود، قوانین محدودکننده‌ی عبور و مرور وضع کردند و بسیاری از مردم، برای پیشگیری از ابتلاء به بیماری، به صورت اجباری یا خودخواسته، وارد قرنطینه شدند.

این قرنطینه، برای برخی کوتاه و برای عده‌ای دیگر طولانی بود. برای برخی از انسان‌ها، همچون من، نیز کماکان به صورت کج‌دار و مریز ادامه دارد.

اما فارغ از مدت قرنطینه، به گمان من، این اتفاق، تجربه‌ی مشترک اغلب انسان‌های قرن بیست و یکم است و باعث نوعی مفاهمه‌ی جهانی بین بشریت خواهد شد.

در سال‌های آینده، تمام کسانی که از این اتفاق جان سالم به در برده باشند، خاطرات یکسانی از این روزها برای فرزندان و نوادگانشان تعریف خواهند کرد.

در این نوشتار، قصد دارم به بهانه‌ی اوج گیری مجدد کرونا و آغاز دوباره‌ی محدودیت‌ها، در مورد قرنطینه، بخشی از تجربه‌ی مشترک ما از همه‌گیری،  با شما صحبت کنم.

 قرنطینه و خانه‌نشینی، هرچند سخت و طاقت‌فرسا باشد، ارمغان کرونا برای انسانی است که در هیاهوی جهان پرسرعت امروزی گرفتار شده و فرصت بسیاری از کارها را به خاطر عقب نیفتادن از قافله‌ی جهان از دست داده بود.

آدمی، در این خانه‌نشینی اجباری یا اختیاری فرصت یافت بیش از پیش برای «خودش» وقت بگذارد و با «خودش» وقت بگذراند.

این اتفاق، تجربه‌ای است که به احتمال بسیار زیاد، دیگر هرگز تا پایان عمرمان تکرار نخواهد شد. پس خوب است فرصت را غنیمت بشماریم و از این موقعیت پیش آمده، نهایت استفاده را ببریم.

اما همه‌چیز به این سادگی نیست. قرنطینه و حضور تمام وقت در خانه، هرچند در ظاهر ساده و آسان می‌نماید، اما سراسر چالش است، و بزرگ‌ترین چالش آن، گرفتار شدن به روزمرگی است.

گرفتاری مسری و عجیبی که همه را درگیر کرده، از حد یک مشکل شخصی فراتر رفته و حالا تبدیل شده است به: پاندمی روزمرگی!


بحران مدیریت در مدیریت بحران

دولت روحانی در برابر کرونا

تقریبا میانه‌ی اردیبهشت ماه، وقتی آمارها پایین آمد، تب کرونا آرام‌تر شد و اوضاع قدری ثبات پیدا کرد، یک سوال عجیب در ذهنم شکل گرفت. چطور شد که توانستیم از پس مشکلی به این بزرگی بربیاییم؟ آن هم وقتی در تحریم همه‌جانبه هستیم و حتی داروی کافی به دستمان نمی‌رسد؟ 

اصلا چطور شد که کشورهای تا بن دندان مجهز اروپایی، در منجلاب کرونا اسیر شدند، و ما که از نظر تجهیزات و امکانات در سطح آن‌ها نیستیم، از پس مشکلی به این بزرگی برآمدیم؟

اصلا برای من، که در تمام طول این هفت سال، دولت روحانی را به بی‌تدبیری و ناکارآمدی شناخته‌ام، باور پذیر نمی‌نمود که او بتواند چنین وضعیت بغرنجی را مدیریت کند. به راستی چطور ممکن است دولت یازدهم و دوازدهم، که ثابت کرده استاد بحران‌سازی و مشکل آفرینی است، بتواند «مدیریت بحران» کند؟!

ابتدا به روایت رسانه‌های رسمی شک کردم. برای همین، سراغ دوستان پزشک و پرستار رفتم و از چندنفر که در شهرها و استان‌های مختلف، مشغول خدمت رسانی به بیماران کرونایی بودند پرس و جو کردم. تایید کردند که اوضاع آرام‌تر شده و به وضعیت امیدوار کننده‌ای رسیده‌ایم.

شنیدن چنین خبری، خوشحالم کرد. بیماری در آستانه‌ی کنترل شدن بود و ما مرحله‌ی دشوار کار را پشت سر گذاشته بودیم. از خودم شرمنده شدم که نسبت به دولت بی‌انصافی به خرج داده بودم. به نظر می‌رسید دولت تدبیر و امید، بالاخره تکانی به خود داده و بر خلاف همیشه، بحران را کنترل کرده و بر اوضاع مسلط شده است.

با این وجود، مدت زمان زیادی نگذشت که از این دیدگاهم نیز پشیمان شوم! بیماری دوباره اوج گرفت، تعداد مبتلایان، تعداد موارد بستری شده و در نتیجه تعداد جان باختگان دوباره افزایش یافت و این بار، حتی از بار نخست نیز پیشی گرفت.

و همه‌ی این‌ها در حالی بود که کشورهای اروپایی و آمریکای لاتین، که روزی قربانگاه کرونا قلمداد می‌شدند، بر اوضاع مسلط شده و تعداد تلفات و خسارات را کنترل کرده بودند.

حالا ما، جزء رتبه‌های بالای تعداد مرگ و میر روزانه در جهان هستیم و همه‌ی این‌ها مرهون بی‌تدبیری و بی‌کفایتی دولت تدبیر و امید (!) است.


حیات فردی به فدای حیات اجتماعی

اعتراضات ضدنژادپرستی در آمریکا

به گمان من، التهاب اجتماعی این روزهای ایالات متحده‌ی آمریکا، که ناشی از اعتراض به تبعیض نژادی است، آن هم در برهه‌ای از زمان که این کشور پرچم دار تعداد مبتلایان و قربانیان کرونا در جهان است، بیش و پیش از هرچیز یک پیام مهم دارد: برای انسان‌ها، سلامت اجتماعی بااهمیت‌تر از سلامت فردی است.

آمریکا، قاره‌ای است که تاریخ معاصرش با تبعیض نژادی گره خورده است. ورود اروپاییان به این خشکی منزوی در میان اقیانوس‌ها، برای بومیان خوش‌یمن نبود. دیدگاه‌های ضدانسانی و نژادپرستانه‌ی تازه‌وادان، به سرعت خود را نشان داد و آن‌ها را به قاتلان بی‌رحم میزبانان ساده‌دلشان بدل کرد. نسل‌کشی‌های گسترده، غارت ثروت بومیان، برده‌گیری و اخراج آن‌ها از زمین‌هایشان تنها بخشی از سوغاتی بود که این مهمان‌های ناخوانده برای ساکنان دیرینه‌ی این سرزمین به ارمغان آوردند.

پس از آن، بردگان سیاه‌پوست آفریقایی، که برای کار در کشتزارها یا معادن، به اجبار به این قاره آورده می‌شدند، به هدف اصلی اقدامات ضدانسانی مالکان جدید آمریکا بدل گشتند.

بردگانی که ساعت‌های طولانی در طول روز، بدون استراحت به کار مشغول و با کوچیک‌ترین سرپیچی یا امتناعی از فرمان ارباب به سخت‌ترین و بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن مجازات و شکنجه می‌شدند.

این وضعیت، تا سال 1862 و صدور اعلامیه‌ی آزادی بردگان ادامه یافت. پس از این تاریخ، به تدریج وضعیت بردگان تغییر کرد اما بهتر نشد! آن‌ها، این بار به نیروی کار ارزان جامعه‌ی جدید صنعتی تبدیل شدند. نیروی کار ظاهرا آزادی که ناچار بود با دستمزد کمتری، نسبت به سفیدپوستان به کار مشغول شود.

از آن پس، هرچند بساط برده‌داری به شیوه‌ی سنتی برچیده شد، اما سیاه‌پوستان و سرخ‌پوستان، همواره از حقوق کمتری نسبت به سفیدپوستان برخوردار بودند. با تداوم ورود مهاجران تازه از کشورهای آسیایی به ایالات متحده، این تبعیض به سایر اقلیت‌های قومی نیز تسری یافت.

تبعیض نژادی سیستماتیک و سازمان یافته، پدیده‌ای است که مدت‌هاست نظام سیاسی آمریکا را درگیر خود کرده است. پدیده‌ی شومی که آفریقایی‌تبارها را - به دلیل دیدگاه دیرینه‌ی سفیدپوستان نسبت به آن‌ها- بیش از سایر اقلیت‌های قومی و نژادی در معرض ظلم و ستم قرار داده است.

وقتی از تبعیض نژادی سازمان یافته حرف می‌زنم، منظورم چیست؟

سیاه‌پوستان، در مقایسه با سفیدپوستان، در شرایط مساوی، بیشتر به زندان می‌روند، بیشتر دچار فقر هستند، خدمات درمانی کمتری دریافت می‌کنند و مرگ و میر بیشتری دارند.

نمونه‌ی بارز این تبعیض را در همین بحران کرونا می‌توان مشاهده کرد. سیاهپوستان، بیشترین میزان ابتلاء و مرگ و میر نسبت به دیگر گروه‌ها را دارند و در بعضی از ایالت‌ها 70% کل جانباختگان، آفریقایی‌تبار هستند. (+

حال، در این وضعیت، یک سیاهپوست به دلیل این که توسط فروشنده‌ای به ارائه‌ی پول تقلبی متهم شده، به شکل وحشیانه‌ای زیر زانوهای پلیس آمریکا جان می‌سپارد. پولی که البته بعدا مشخص می‌شود تقلبی هم نبوده!

به این خانه‌ی محقر خوش آمدید. در این‌جا یادداشت‌ها، دغدغه ها و تجربه های نگارنده را خواهید یافت.
بهانه ی ساختن این خانه، دوست عزیزی است که مرا، انسانی که مدت‌ها از نثر فاصله گرفته بود را، هم به نوشتن معتاد کرده است. در این‌جا به هرگوشه‌ای سرک خواهم کشید و از هر چیزی خواهم نوشت. بدیهی است منبع و ماخذ کلیه‌ی یادداشت‌های فاقد منبع، ذهن نویسنده است.
امید است آن‌چه نوشته ام و خواهید خواند، مقبول افتد...
کتاب‌های من

آخرین کتاب‌هایی که خوانده‌ام

حسن و دل
really liked it
در نوع خود کتاب جالبی است. داستانی عرفانی است که به طریق تمثیل ماجرای عشق "دل" پسر پادشاه یونان، "عقل"، را که در "قلعه ی بدن" حکومت می کند به "حُسن" دختر پادشاه مشرق، "عشق"، که در شهر "دیدار" ساکن است روایت می کند. دل در حقیقت طالب آب ح...
tagged: literature
منجنیق
really liked it
حسین صفا، در این کتاب تصویر جدیدی از غزل فارسی را ارائه می کند. تصویری که در عین شباهت هایش به تصویری که از غزل کلاسیک مشهور در ذهن مان داریم دارای تفاوت هایی نیز هست. تفاوت هایی آن چنان عمیق که گاه حتی شاید مجبورمان کند نام غزل بر اشعار...
tagged: literature and poet
صد سال تنهایی
it was amazing
صدسال تنهایی را نخوانده‌ام، با آن زندگی کرده‌ام. کتاب بی‌نظیری است. با قلمی شیوا و روان و توصیفاتی بدیع و حیرت انگیز. با سبکی منحصر به فرد -رئالیسم جادویی- و جاسازی عناصر خیالی و غیر واقعی در بافت دنیایی واقعی، آن هم چنان ممزوج به یکدیگر...
tagged: literature and novel
ناصر ارمنی
really liked it
در میان داستان ها، "زمزم" را بیش از بقیه دوست داشتم. اغلب پایان بندی ها را پسندیدم. هرچند با برخی از آنها ارتباط برقرار نکردم. در مجموع، به گمانم امیرخانی در نوشتن داستان بلند، توانمندتر از داستان کوتاه است.
tagged: literature and short-story
کافه پیانو
it was amazing
هرکس هرچه می‌خواهد بگوید! من حس می‌کنم کافه پیانو یکی از بهترین رمان هایی است که این سال‌ها خوانده ام. لحن گیرا و صمیمی کتاب، به علاوه فضای زنده و جذاب آن چیزی است که در هر کتابی پیدا نمی‌شود. لحنی آن‌قدر گیرا که وقتی کتاب را باز می‌کنید...
tagged: literature and novel

goodreads.com
Designed By Erfan Powered by Bayan