جمعه ۲۸ دی ۹۷
با وقوع هر انقلاب و تشکیل هر نظام جدید، طبیعی است که یک یا چند جریان اپوزیسیون نیز به وجود آیند. جریانهایی که یا وفادار به نظام قبلی هستند و یا با استقرار نظام جدید منافع خود را تامین نشده یا در معرض تهدید یافتهاند. این جریانها عموما تلاش میکنند تا با نفوذ، ایجاد نارضایتی و یا تبلیغات سوء، زمینهی بروز شورش یا کودتا را فراهم کرده و با ساقط کردن حکومت مستقر، نظامی مطابق با اهداف خود روی کار آورند.
انقلاب اسلامی ایران نیز از این چالش، مستثنی نیست و از ابتدای پیروزی تا کنون با بسیاری از این گروهها درگیر بوده است. گروههایی که عمدتا توسط کشورهای خارجی حمایت و هدایت میشوند.
اما چرا با وجود این همه تمهیدات و نیز حمایتهای بیشائبه کشورهای خارجی رویای براندازی نظام تا کنون محقق نشده است و بعدتر نیز محقق نخواهد شد؟
برای پاسخ به این سوال لازم است نگاهی به انقلابهای موفق در قرون اخیر بیندازیم. با یک مطالعه جزئی درمییابیم که وجود چند ویژگی مشترک در بین آن زمینهساز پیروزی گردیده است:
1.نارضایتی عمیق از وضعیت جاری: انقلاب (و نه کودتا) های موفق همگی زمانی رخ دادهاند که مردم (و به ویژه قشر نخبگان) از وضع موجود عمیقا ناراضی بودهاند و این نارضایتی تا ناامیدی از اصلاح در پیکرهی سیاسی کشور عمق یافته است.
2.پیدایش یک ایدئولوژی جدید، قدرتمند و جایگزین: جریان مخالف، هنگامی از سوی مردم حمایت خواهد شد که بتواند یک ایدئولوژی جایگزین ارائه دهد. ایدئولوژیای که کمبودهای حکومت فعلی را نشانه رود، به نخبگان جهت دهد و نیز موجب جذب عوام شود. مدل حکومتی که جایگزین نظام مستقر میشود نیز توسط همین ایدئولوژی مشخص خواهد شد.
3.وجود رهبری قدرتمند: یک انقلاب، هرگز بدون داشتن یک رهبر ( و جریان رهبری) قدرتمند به پیروزی نخواهد رسید. در حقیقت این رهبر است که ایدئولوژی جایگزین را هدایت میکند و به مبارزین برای رسیدن به هدف جهت میدهد. این رهبری ممکن است متکی به یک فرد باشد (همچون کاسترو در انقلاب کوبا) یا متکی به گروهی که بیشترین پیروان و ایدوئولوژی مقبولتر را در اختیار دارند. (همچون بلشویکها در انقلاب 1917 روسیه). هرچند باید در نظر داشت که در همین انقلابهای متکی به رهبری گروه نیز غالبا شخصیتهایی وجود دارند که حرف آخر را میزنند و جلوی چند دستگی و تشتت را میگیرند. (همچون لنین در میان بلشویکها)
وجود این سه عنصر در کنار هم موجب پیدایش یک روحیهی آنارشیستی خواهد شد که شاخصهی بروز انقلاب است. روحیهای که با شورشها و تظاهرات ناآرام شناخته میشود، محافظهکاری را از بین میبرد و تنفر را جایگزین ترس میکند.
حالا برگردیم سر سوالمان: چرا جریانهای برانداز جمهوری اسلامی تا کنون پیروز نشدهاند و در آینده نیز نخواهند شد؟
با توجه به مطالبی که گفتم پاسخ تقریبا واضح است:
1.نارضایتی از نظام مستقر، هنوز عمیق نشده و به ناامیدی نرسیده است. آنان که خواهان تحولاند و از اوضاع موجود رضایت ندارند، تغییر را در همین سیستم جستجو میکنند و به دنبال براندازی نیستند.
2.اغلب جریانهای مخالف، هرچند صحبت از براندازی میکنند اما هیچ ایدئولوژی جایگزینی برای ارائه ندارند. معدود ایدئولوژیهای ارائه شده توسط برخی گروهها نیز به هیچ وجه قدرت مقابله با ایدئولوژی جمهوری اسلامی را ندارند. این جریانات، هرچند خواهان سقوط نظاماند اما از طراحی و تبیین مدلی که میخواهند کشور را پس از پیروزی با آن اداره کنند عاجزند.
3.اختلاف و تنش موجود بین سران جریانهای اپوزیسیون شاه کلید شکستهای آنهاست. اختلافی که از نبود یک رهبر (یا جریان رهبری) مقتدر و تمام کننده نشات میگیرد. در حقیقت نه هیچ فردی هست که مدعیان براندازی گرداگرد او تجمع کنند و نه هیچ گروهی که ایدئولوژی مقبولتری برای جذب داشته باشد.
اکنون، بدون این سه عنصر کلیدی، جریانهای مخالف به دنبال ایجاد شورش و تظاهراتهایی هستند که از مشخصات روحیهی آنارشیستی است و نمونههای آن را در سالهای 78، 88 و 97 دیدهایم. پر واضح است که تحرکاتی از این دست یا به سادگی سرکوب خواهند شد و یا باناامیدی و خستگی مردم از هم خواهند پاشید. در صورت پیروزی نیز، حکومت منتج از این جریانات، مطلوب نخواهد بود؛ چنان که نمونههای آن را در انقلابهای مصر و لیبی دیدهایم.
شکی نیست که ایستادگی مقتدرانه جمهوری اسلامی با وجود این همه چالش و هجمه را بیش از هرچیز مدیون ایدئولوژی ناب اسلام و پس از آن رهبری حکیمانه امام خمینی و امام خامنهای هستیم. اما بر مسئولان نظام است که با توجه به قشر محروم و مستضعف کشور، که همواره حامیان انقلاب بودهاند، زمینه نارضایتی و به تبع آن شیطنت جریانهای مخالف را از بین ببرند و نیز برماست که با مطالبهی به حق نگذاریم این مهم فراموش گردد.