دوشنبه ۲۲ بهمن ۹۷
از دیرباز، چهلسالگی را «سن پختگی» دانستهاند. سنی که انسانها در آن با نگاهی عمیق به گذشته، در مسیر آینده تجدید نظر میکنند. پنداری دیرین که یافتههای نوین روانشناسی نیز موید آناند.
چالشی که میتوان آن را برای برخی جریانهای اجتماعی نیز قائل بود. چالشی که آنها را وامیدارد تا پس از رسیدن به چهل سالگی در مسیر گذشتهی خود بازنگری کرده و به ترسیم نقشهی راهی مطمئنی برای آینده بپردازند.
اما این روزها، در آستانهی چهلسالگی انقلاب، به نظر میرسد آنچه بیش از همه نیاز به بازنگری و اصلاح دارد «میل نظام به بازتولید و جایگزینی نیروهای موجود» است.
پس از گذشت چهلسال از وقوع انقلاب، وقتی به میانگین سنی مدیران نظام (از خرد تا کلان) نگاه میکنیم متوجه میشویم این افراد، همان کسانی هستند که در سنین جوانی، دفتر انقلاب را گشودهاند و بعدها در سالیان دفاع مقدس نیز درگیر جنگ بودهاند.
این حضور متواتر چهرههای تکراری در مناصب مدیریتی، یعنی در تمام چهلسال سپری شده، مدیران انقلاب در حد کافی به «مسئلهی جانشینی» نیندیشیده و نپرداختهاند! یعنی جوانانی که باید روزی با شایستهسالاری، به تدریج از مدیریتهای خرد تا کلان پیش میرفتهاند، توسط نسل اول و دوم انقلاب نادیده گرفته شده و استعدادهایشان سرکوب گردیده است.
نتیجهی امر نیز پیداست: وقتی نسل اول و دوم انقلاب، ناچار به ترک پستها شوند و سیستم نیاز به اشخاص جایگزین پیدا کند اما مدیر شایستهای تربیت نشده باشد، تنها راههای باقی مانده بهرهگیری از اشخاص غیرمتخصص و کم تجربه یا کسانی است که نه از راه صحیح، بلکه با رانت وارد سیستم شدهاند و نتیجهی این نتیجه نیز، هرچه باشد، بی شک بهبود اوضاع نخواهد بود.
پس خوب است پیش از آن که «مسئلهی جانشینی» به «بحران جانشینی» بدل شود و اهداف و آرمانهای انقلاب را از مسیر خارج کند، برایش فکری اندیشید و به دنبال راه حل صحیح بود.