يكشنبه ۹ دی ۹۷
این ایام، وقتی با مردم دربارهی حال و روز و اوضاع و احوالشان صحبت میکنم، غالبا شکوه میکنند که افسردهاند و دچار روزمرگی شدهاند. یک روزمرگی فراگیر و یک افسردگی ناآشنا که بیش از هرچیز، از یک احساس ناامیدی و درماندگی نشات میگیرد.
یک احساس ناامیدی مرموز که رغبت بسیاری از جوانان و حتی میانسالان را به مهاجرت بیشتر کرده و به آنان اطمینان بخشیده که خارج از این مرزها، حس و حال بهتری را تجربه خواهند کرد. مهاجرتی که اگر تا دیروز، تنها نخبگان و قشر تحصیل کردهی جامعه به دنبالش بودند، امروز حتی فکر و ذکر بسیاری از جوانانی است که نه تحصیلات خاصی داشتهاند، نه به دستاوردی رسیدهاند و نه کار و زندگی رو به راهی دارند.
اما دلیل این احساس نا امیدی فراگیر چیست؟! آن هم در دورهای که دولت فعلی، با شعار «تدبیر و امید» روی کار آمده است؟
فکر میکنم برای این سوال، چند پاسخ درخور داشته باشم:
* بیثباتی اقتصادی، که احتمالا بارزترین توصیف مردم از وضعیت این روزهاست، میل به سرمایهگذاری را در بسیاری از فعالین بازار از بین برده، کسب و کارها را کساد کرده و سرمایههای سرگردان را به سمت دلار و طلا سوق داده است.
* تورم افسار گسیختهای که از شاخصهای همان بیثباتی یاد شده است، با تحت تاثیر قرار دادن مایحتاج ضروری مردم، سفرههای بسیاری را کوچکتر کرده و باعث حذف شدن اجناس ضروری و مورد نیاز زیادی، از سبد خرید خانوارها شده است.
* افزایش نرخ بیکاری از 10.6 درصد در سال 93 به 12.4 درصد در سال 96، آن هم برخلاف وعدهی دولت، نه تنها خود باعث نا امیدی شده، بلکه اعتماد مردم را نسبت به وعدههای دولتمردان نیز سست کرده است.
* بسته نگه داشتن لایههای مدیریتی و عدم اعتماد به جوانان در سپردن مسئولیتهای کلیدی به آنان، این قشر را سرخورده و نسبت به ادامهی راه ناامید ساخته است.
* موفق نشدن دولت در تحقق عدالت وعده داده شده، افزایش شکاف طبقاتی، افزایش حوادث غمباری همچون آتش سوزی مدرسه ابتدایی زاهدان، حوادث تروریستی اهواز و تهران و...، خدشه دار شدن عزت و غرور ملی ایرانیان با حوادثی همچون سقوط ارزش ریال در برابر دلار و یا برخورد ناپسند با اتباع ایران در برخی کشورها مثل گرجستان نیز از جمله عوامل موثرند.
* اما فکر میکنم در میان همهی این عوامل، اصلیترین و مهمترین عامل را باید عدم پذیرش اشتباهات و عدم تلاش برای اصلاح خود، از سمت دولت، دانست. پذیرش و تلاشی که بیگمان به چشم ملت خواهد آمد و بیش از مقصر دانستن بیگانگان، تحریم و نظریات غلط اقتصاددانان (!) مورد قبول واقع خواهد شد.
اما چه باید کرد؟ راهکار واضح است! تلاش برای مهار تورم و ایجاد ثبات اقتصادی از طریق افزایش کنترل و نظارت بر بازار، تلاش برای ایجاد اشتغال، جوانگرایی و اعتماد به شایستگان و توجه به نصایح دلسوزان و دوستان، بیگمان، موثر و مفید واقع خواهند شد.
در پایان روزهای سرد پاییز 97 و بعد از گذشت پنج سال و اندی از آغاز ریاست جمهوری حسن روحانی، به نظر میرسد یکی از مهمترین وعدهها و شعارهای انتخاباتی او نه تنها، همچون بسیاری شعارها و وعدههای دیگر، فراموش شده، بلکه به صورتی وارونه تحقق یافته است. امید است که روزی شاهد تجلی امید بر فراز آسمان این بوم و بر باشیم.