پنجشنبه ۲۲ آذر ۹۷
بعید میدانم در هیچ کجای دنیا ایرانیای پیدا کنی که در جواب سوال «کتاب خوب است یا بد؟» بگوید بد! اغلب به خوب بودنش اذعان داریم، به میراث کهن ادبی خود میبالیم و خود را ملتی متمدن، صاحب کتاب و طالب حکمت میدانیم؛ ولی وقتی حرف خواندنش پیش میآید آمار و ارقام چیز دیگری میگوید:
چقدر میخوانیم؟
طبق تحقیقات مرکز آمار، میانگین مطالعه ایرانیان 75 دقیقه در روز است! عددی که در نگاه اول حیرتانگیز به نظر میرسید و همین مسئله کنجکاوم کرد تا در آن دقیقتر شوم و سراغ آمارهای قرص و محکمتری را بگیرم! بیشتر که گشتم متوجه شدم در آمارهای جهانی، فقط میانگین ساعات مطالعه کتابهای غیر درسی را جزء زمان مطالعه محسوب میکنند، در صورتی که ما با ظرافت، تمام اقسام مطالعه را درنظر گرفتهایم و در آمارهای تفکیکی، مطالعه کتاب، تنها 15 دقیقه سهم دارد! تازه باید مطالعه کتابهای درسی و کمکدرسی را هم در این اندک، سهیم بدانیم! خب! اینطور که به نظر میرسد اوضاع زیادی بیریخت است! اما چرا؟
دلیل کسادی بازار مطالعه در کشور ما چیست؟!
وقتی به تعاملات روزمرهام خوب نگاه میکنم میبینم شاید اولین علتش آن است که اغلب ما عادت کردهایم خودمان را «علامه دهر» و بینیاز از دانستن بدانیم! ما کسانی هستیم که در هر زمینهای اظهار نظر میکنیم، برای هر سوالی، جوابی داریم و برای هر دردی، دوایی پیشنهاد میدهیم! پس دیگر نیازی به کتاب نداریم!
از طرف دیگر، آنقدر خودشیفته شدهایم که جهانیان را یکسره مدیون زحمات و خدمات خود میدانیم و دیگران را کوچکتر از آن، که به این میراثخواران تمدنهای کهن باستان و پرچمدارن دانش مسلمین اندکی بیاموزند!
از دیگر سو، ما از مطالعه میترسیم و از اینکه بنیانهای ذهنیمان ویران شود یا دچار چالشی غیرقابلحل شویم احساس وحشت میکنیم!
ما کتاب نمیخوانیم، چون حس میکنیم به یقین رسیدهایم، یا فکر میکنیم مسئلهای سخت و پیچیدهای در جهان وجود ندارد و یا چون تنبلایم و کتابخواندن کار بسیار دشواری است؛ پس خودمان را به هرکاری مشغول میکنیم تا کتاب نخوانیم!
خب! درد جامعهی بیمطالعهی ما دیگر چیست و با این همه، چه باید کرد؟ گفتنی بسیار است! اما افسوس که مجال نیست و دردهای دیگر را باید برای خطهای دیگر وانهم!
فقط همین جملهی معروف سقراط را از من یادگار داشته باشید که: «جامعه وقتی سعادت و فرزانگی می یابد که مطالعه، کار روزانه اش باشد.»