يكشنبه ۲ تیر ۹۸
در صورت تمایل به شنیدن پادکست این یادداشت، اینجا کلیک کنید.
اگر به همین دویست و اندی سال قبل برگردیم، خواهیم دید که مردم پهنهی وسیعی از آسیا، فارسی را به عنوان زبان اصلی یا زبان دومشان برگزیده بودند و نه تنها در فلات ایران، که در نقاط همسایهی آن نیز کمتر کسی بود که با این زبان شیرین آشنا نباشد.
این زبان، آنقدر پرنفوذ بود که از حکومت ترکان عثمانی در غرب، تا کورگانیان در هند و از کاشغر –که امروزه جزئی از چین است- در شمال تا جزیرهی بحرین در جنوب کمتر کسی پیدا میشد که به آن مسلط نباشد.
بیگمان زبان، اصلیترین و مهمترین ابزار انتقال یک فرهنگ است و وجود زبان مشترک میان مردم پهنهای چنین وسیع به معنی وجود یک فرهنگ مشترک در میان تمام آنان نیز هست. فرهنگی که امروز نیز میتوان رگههایی از آن را در سرتاسر این نقاط یافت: چه در نوروز، که آیین سنتی و عید باستانی ماست و چه در لباس و پوشش، یا حتی معماری.
بدیهی است که چنین همزبانی و همفرهنگیای ابدا به مذاق استعمارگرانی که دوست دارند دنیا را در دست بگیرند و تمام آن را یکجا ببلعند خوش نیاید. پس با هدف پراکنده ساختن این اتفاق، آن روز که حکومتهای لایق و مقتدر جای خود را به جانشینان بیلیاقت و ضعیفشان دادند، دست تعدی به سوی این سرزمین پهناور گشودند و آن را پاره پاره نموده و آن پارهها را از یکدیگر دور کردند.
در خطوط باقی ماندهی این نوشتار، تنها دربارهی یکی از این دستهای استعماری بحث خواهم کرد که زبان رسمی و اداری هندوستان را با زور و اجبار از فارسی به انگلیسی تغییر داد.
پیشینهی آشنایی مردم هند با زبان فارسی، به سدهی سوم هجری بازمیگردد. چندی بعد، پس از حملهی سلطان محمود به هند، در اوایل سدهی پنجم، این زبان در شبه قاره گسترش بیشتری یافت. از دیگر سو، حضور سوفیان فارسی زبانی همچون هجویری، خواجه معینالدین چشتی و سیداشرف جهانگیر سمنانی، در افزایش علاقه مردم آن دیار به اسلام و زبان فارسی بسیار موثر بود. در طی این مدت، شکلگیری حکومتهای فارسی زبان در شبهه قارهی هند باعث شد تا این زبان به عنوان زبان رسمی، اداری و درباری در کانون توجه قرار گیرد.
علاقهی پادشاهان فارسیزبان هند به فرهنگ و ادب فارسی موجب گردید خیل عظیمی از هنرمندان، ادیبان، علماء و دانشمندان پیرامون آنان گرد آیند و به زودی آن دیار به مهد دیگری برای گسترش زبان فارسی و فرهنگ ایرانی بدل گشت و موجب شکوفایی و ارتقای این زبان و پیدایش آثاری خیره کننده و بینظیر گردید.
بزرگترین و مقتدرترین این پادشاهان، گورکانیان هند بودند.حکومتی که توسط ظهیرالدین محمد بابر، از نوادگان تیمور لنگ بنیان نهاده شد و فرزندانش به تدریج تمامی شبهه قاره را تحت فرمان خویش گرفتند. این سلسله که زمانی، در سده هفدهم میلادی و در عصر حکومت شاه جهان و فرزندش اورنگزیب عالمگیر بزرگترین و ثروتمندترین امپراتوری جهان بود به تدریج ضعیفتر شد تا در نهایت در سال 1875 توسط کمپانی هند شرقی بریتانیا از میان رفت.
این نوشتار قصد دارد به طور ویژه به نقش کمپانی هند شرقی بریتانیا در زوال کورگانیان هند و فراموشی زبان فارسی در شبهه قاره بپردازد.