سه شنبه ۱۷ ارديبهشت ۹۸
چند روز پیش، وقتی در کلاس «تفکر و سبک زندگی» هشتمیها، به بخشی از درس رسیدیم که نام برخی از دانشمندان و شخصیتهای برجسته را به عنوان نمونههایی از انسانهای دارای اعتماد به نفس ذکر کرده بود، به ذهنم رسید از دانشآموزانم درباره آنها توضیح بخواهم. نامها چندان غریبه نبود: ابن سینا، امام خمینی، شهید دکتر چمران، شهید حسن طهرانیمقدم و...
اما پاسخی که دریافت کردم، بسیار دور از انتظار و ناامید کننده بود: جز یکی دو شخصیت که یکی دو دانشآموز درمورد آنها اطلاعات مختصری داشتند – که آن هم نهایتا به یکی دو خط محدود میشد- سایرین چیزی نمیدانستند. نه ابن سینا را میشناختند، نه با شخصیت امام خمینی آشنایی داشتند و نه از چمران چیزی شنیده بودند.
از سر کنجکاوری، همین کار را در کلاس تفکرم در مدرسهی دیگری هم انجام دادم. و این بار نیز، همان نتیجهی پیشین تکرار شد. یا کسی چیزی نمیدانست یا آنها که میدانستند اطلاعاتشان محدود به مطالب بسیار کلی بود؛ مثل این که فلانی گویا پزشک بوده یا بهمانی به گمانم فرماندهی جنگ.
این یعنی شخصیتهایی که روزی بزرگترین خدمات را به ما کردهاند حالا غریبانه در پستوی تاریخ فراموش شدهاند و در بهترین حالت، جز نامشان چیزی از آنها در خاطر فرزندانمان باقی نمانده است.
راستی، چرا بچههای ما مفاخر خود را نمیشناسند؟ چه کسی مسئول این شناساندن بوده که وظیفهی خود را به خوبی انجام نداده است؟ و امروز که آنها ناشناس ماندهاند، چه کسی آمده و جای آنها را گرفته است؟ و حالا اگر مثلا این مفاخر را بشناسند چه میشود که اگر نشناسند نمیشود؟
اینها و دهها سوال دیگر، مدتی ذهن مرا به خود مشغول کرده بود. این بود که نشستم و در موردشان فکر کردم و سعی کردم به نتیجهای برسم که لااقل خودم را قانع کند.
به گمانم، بزرگترین عامل این اتفاق، توسعهی فراوان منابع اطلاعاتی در سالیان اخیر است. اگر روزی تنها راه کسب دانش، مطالعهی کتاب بود، امروز دیگر چنین نیست و از راههای زیاد دیگری میتوان به اطلاعات رسید. تلوزیون، اینترنت، ماهواره، صفحات مجازی و... همگی به صورت روزانه در حال بمباران اطلاعاتی مخاطبانشان هستند و همین مسئله نیز فرصت کسب آگاهیهای دیگر را از آنها گرفته است.
در حقیقت، همینها هم قهرمانان امروز را ساختهاند. قهرمانانی که به احتمال زیاد از قهرمانان دیروز، شناخته شده تر و محبوب ترند. گمان میکنم به ندرت پیش بیاید که بین این بچهها، کسی مثلا «مسی» را نشناسد یا از «گلزار» چیزی نداند. یا حتی با این که سنش قد نمیدهد، نشنیده باشد «پله» کیست؟
اینها، برای نسل جدید، مشاهیر این روزها به شمار میآیند. مفاخری هم البته داریم که هرچند نه به این شهرت، ولی ناشناخته هم نیستند و بیش از پیشینیانشان دیده شدهاند. امثال «دکتر سمیعی» و «مریم میرزاخانی» از همین گروهند. اما آنچه پرواضح است تغییر ارزشهاست. شناخته شدهتر بودن گلزار در برابر دکتر سمیعی، شاید به این معنی است که «سرگرم کردن» برای نسل جدیدمان، ارزشمندتر از «آگاه کردن» است.
قصد مقایسه ندارم. فقط میخواهم بگویم این که دانشآموز سال هشتم ما، هنوز نمیداند ابن سینا –بزرگترین دانشمند ایران در همهی اعصار- کیست؟ یا مثلا خواجه نصیرالدین طوسی که بوده؟ یا رازی و خوارزمی و بیرونی چه خدماتی داشتهاند؟ جای تاسف دارد. ملتی که بزرگان و اساطیر خود را نشناسد و بدین واسطه، غروری کسب نکند، طبیعی است که به سرعت مجذوب مظاهر و اساطیر تمدن دیگری شود و هویت فرهنگی خود را به دست فراموشی بسپارد.
وقتی داشتههایش را به او نشان ندادهایم، طبیعی است که الگویش را از میان داشتههای دیگران برگزیند و به آنها افتخار کند و بعد، وقتی با همین خودکمبینیاش، وارد اجتماع میشود دیگران را به واسطهی افتخار کردن بر بزرگان ایرانی یا مسلمان، بکوبد و تحقیر کند. در آن صورت، این بزرگترین مظهر غرب زدگی نخواهد بود؟
اما، از حق که نگذریم، برخی از مفاخرمان، در طول این سالها شانس بیشتری برای دیده شدن داشتهاند. مثلا گمان نکنم کسی «مختار» را نشناسد. از هرکدام از همین دانشآموزان که بپرسم حداقل چند دقیقهای میتواند درموردش برایم نطق کند. بین پیامبران نیز شک ندارم که «یوسف» به مراتب شناخته شدهتر است! حتی شاید از پیغمبر خودمان هم شناخته شدهتر!
و اگر خوب دقت کنید متوجه خواهید شد که این هم اثر رسانه است! واگر نبود، کسی نه مختار را میشناخت و نه از یوسف چیزی میدانست. دیگران را هم اگر نمیشناسند و یا از آنها چیزی نمیدانند، برای این است که آنها را در ظرف رسانه نریختهایم. نه از رازی فیلمی ساختهایم، نه از طهرانی مقدم سریالی تهیه کردهایم و نه از همان ابن سینای بنده خدا بعد از سی و اندی سال اثر بهتری ارائه کردهایم.
به گمانم، این وظیفهی ما بزرگترهاست که در بستر همین رسانه، مفاخر و مشاهیرمان را به این فرزندان تازه رسیدهی دهه هشتادی بشناسانیم و نگذاریم سالیان بعد، وقتی در ذهنشان دنبال الگویی میگشتند یا پی اسطورهای برای افتخار بودند به شخصیتی غیر از شخصیتهای ملی یا مذهبیمان رجوع کنند.