دولت‌خانه | مسعود پایمرد

چه به از دولت لطف سخن و طبع سلیم


سرخ‌پوست: یک پله بالاتر

فیلم سرخ پوست

سرخ‌پوست، آخرین ساخته‌ی «نیما جاویدی» است. فیلمی که به عقیده‌ی من نه تنها با فاصله‌ی بسیار زیاد، از ساخته‌های پیشین کارگردان بهتر است، بلکه یک پله نیز، بالاتر از سایر فیلم‌های جشنواره‌ی امسال می‌ایستد.

نامزدی در هفت رشته‌ی سی‌وهفتمین جشنواره‌ی فیلم فجر و دریافت سیمرغ بلورین جایزه‌ی ویژه‌ی هیئت داوران، شاهدی بر این مدعاست.

داستان فیلم، زندانی قدیمی در اواخر دهه‌‌ی چهل شمسی را تصویر می‌کند که قرار است تخریب شود و رئیس آن نعمت جاهد (با بازی نوید محمدزاده) نیز با ترفیع درجه، مسئولیت بالاتری بگیرد. در این میان گم‌شدن یکی از زندانیان (احمد سرخ‌پوست)، حین انتقال آن‌ها به زندان جدید، چالش اصلی فیلم را می‌سازد و داستان، حول این موضوع شکل می‌گیرد.

به گمان من بزرگ‌ترین نقطه‌ی قوت فیلم، داشتن یک فیلمنامه‌ی خوب و پخته است. فیلمنامه‌ای که خوب داستان می‌گوید، خوب شخصیت خلق می‌کند و خوب به گره افکنی و گره‌گشایی می‌پردازد. اگر درباره‌ی فیلم «شبی که ماه کامل شد» معتقد بودم ضعف فیلم‌نامه کار را خراب کرده، اینجا به عکس معتقدم قوت فیلم‌نامه است که باعث شکل‌گیری یک فیلم خوب شده.

شخصیت «نعمت جاهد»، بر خلاف شخصیت رئیس زندان‌ها در فیلم‌های ایرانی، نه سیاه است، نه سفید. یک شخصیت خاکستری است که هرچند آن روحیه‌ی منظم و خشن نظامی را دارد، اما از احساس و عاطفه نیز تهی نیست.

هرچند، نباید بازی بی‌عیب و نقص نوید محمدزاده را نیز در رسیدن به این خروجی، بی‌تاثیر دانست. محمدزاده، هرچند که در این سال‌ها در بازی‌هایش، خود را تکرار نکرده است اما این‌بار نقشی به کلی متفاوت را بی‌نظیر ایفا می‌کند.

از دیگر نقاط قوت اثر، فیلم‌برداری بسیار هوشمندانه‌ی آن است. حرکت دوربین، در بسیاری از مواقع، عملا فضاسازی و شخصیت‌سازی را توامان انجام می‌دهد. همچنین تصویری خلق می‌کند که برخلاف بسیاری از فیلم‌ها، تلوزیونی نیست، بلکه سینمایی است! برای همین معتقدم اگر سوخ‌پوست را روی پرده‌ی سینما نبینید، یقینا چیزهایی را از دست داده‌اید.

به این ویژگی البته، باید بازی خلاقانه با نور و رنگ و یک طراحی صحنه و لباس جذاب را هم افزود. عناصری که تصاویر فیلم را بیش از هرچیز، به یک تابلوی نقاشی نزدیک می‌کند.

تصویری از فلم سرخ پوست

در کنار همه‌ی این‌ نقاط قوت، چند نقطه ضعف هم به چشم می‌خورد. اولین و بزرگ‌ترینش شاید مشکل ضعف پرداخت شخصیت «سوسن کریمی» مددکار زندان (با بازی پریناز ایزدیار) است. بازی تکراری و نه چندان قوی ایزدیار نیز مزید بر علت می‌شود و این ضعف را برجسته‌تر می‌کند.

همچنین، تصویر کردن رابطه‌ی دراماتیکی که  معلوم نیست چطور شکل گرفته و چطور در طول فیلم عمیق می‌شود را نیز می‌توان یکی از ضعف‌های جدی کار برشمرد.

با این همه، علی‌رغم تمام نقدها به پایان‌بندی فیلم، من معتقدم سرخ‌پوست یکی از بهترین پایان‌بندی‌ها را بین فیلم‌های ایرانی دارد. لحظه‌ی پایان فیلم، در حقیقت جایی است که شخصیت اصلی داستان به قهرمان داستان بدل می‌شود و در آن نمای زیبا و باورنکردنی است که قهرمانی را که در تمام فیلم دنبالش می‌گردیم، بالاخره پیدا می‌کنیم.

پ.ن: لابد حالا می‌خواهید بپرسید بین شبی که ماه کامل شد و سرخپوست کدام یکی را پیشنهاد می‌کنم؟
جوابم این است که اگر مخاطب خاص و حرفه‌ای فیلم و سینما هستید بی‌شک سرخ‌پوست راضی‌تان خواهد کرد. اما اگر سینما برای‌تان یک تنوع و تفریح است، احتمالا از دیدن شبی که ماه کامل شد بیشتر لذت خواهید برد.

چهارشنبه ۸ بهمن ۹۹ , ۲۱:۰۱ علیرضا گلرنگیان

هشدار! کسانی که فیلم رو ندیدند، بهتره که نظر من رو نخونند. :)

 

فیلم متفاوتی بود! از هر نظر. چه داستانش، چه موسیقی‌اش و چه فضا و رنگ‌بندی‌اش که به قول خودت مثل یک تابلوی نقّاشی بود.

خیلی خوشحالم که با پیشنهاد شما، این فیلم زیبا رو تماشا کردم. :) 

نکتهای که مهمّه، پایان‌بندی فیلمه. بعضی از منتقدان می‌گفتند که جاهد با چه منطقی اینکار رو انجام داد؟! اون سرگرد خشن و بی‌رحم چطور اینقدر دلش رحم شد؟

برداشت من اینه که برخلاف تصوّر منتقدان، شخصیّت جاهد سیاه مطلق هم نبود. درسته که یه جاه‌طلب تمام‌عیار بود ولی میشد ردّپای وجدانش رو هم در بعضی جاها دید. به ویژه وقتی که سعی کرد از اون دخترکه اعتراف بگیره که عروسک رو از کی گرفته؟ ولی بعدش با اون صحنه‌ی بسیار رقّت‌انگیز مواجه شد. دخترک رو هم در آغوش گرفت. بعدش هم نقّاشی خودش روی همون دیوار دید که انگار اعدام شده.

بنظرم همین چیزهای ریز دست‌به‌دست هم دادند و وجدان جاهد رو اونقدر بیدار کردند که بتونه سرانجام دست به چنین اقدامی بزنه. 

خوشحالم که فیلم رو دیدی و خوشت اومده علیرضا جان :)
راستی، چرا جاهد این کار رو انجام داد؟
بذار منم نظرم رو بگم...
**هشدار: این بخش ممکن است حاوی اسپویل باشد**
جاهد کسی بود که می‌گفت در دوره‌ی مسئولیتش هیچ وقت همچین چیزی براش اتفاق نیفتاده. به نظر من، در حقیقت در نیمه‌ی دوم فیلم، اون متقاعد شده بود که احمد سرخپوست بی‌گناهه و داره بی‌جهت اعدام میشه. ولی با این وجود، باز هم سعی در پیدا کردنش و حل این معما برای خودش داشت.
در حقیقت، جاهد دنبال تحویل دادن احمد سرخپوست نبود. بلکه به دنبال کشف پاسخ این معما بود. دنبال اثبات این نکته که آقای احمد سرخپوست! من از تو زرنگ ترم و فرار کردنت رو به پای حماقت من ننویس. اینو به پای لطف و معرفت من بذار...

برای همین فکر می‌کنم در سرخپوست یکی از متفاوت‌ترین و دوست داشتنی‌ترین قهرمان های سینمایی خلق شده...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به این خانه‌ی محقر خوش آمدید. در این‌جا یادداشت‌ها، دغدغه ها و تجربه های نگارنده را خواهید یافت.
بهانه ی ساختن این خانه، دوست عزیزی است که مرا، انسانی که مدت‌ها از نثر فاصله گرفته بود را، هم به نوشتن معتاد کرده است. در این‌جا به هرگوشه‌ای سرک خواهم کشید و از هر چیزی خواهم نوشت. بدیهی است منبع و ماخذ کلیه‌ی یادداشت‌های فاقد منبع، ذهن نویسنده است.
امید است آن‌چه نوشته ام و خواهید خواند، مقبول افتد...
کتاب‌های من

آخرین کتاب‌هایی که خوانده‌ام

حسن و دل
really liked it
در نوع خود کتاب جالبی است. داستانی عرفانی است که به طریق تمثیل ماجرای عشق "دل" پسر پادشاه یونان، "عقل"، را که در "قلعه ی بدن" حکومت می کند به "حُسن" دختر پادشاه مشرق، "عشق"، که در شهر "دیدار" ساکن است روایت می کند. دل در حقیقت طالب آب ح...
tagged: literature
منجنیق
really liked it
حسین صفا، در این کتاب تصویر جدیدی از غزل فارسی را ارائه می کند. تصویری که در عین شباهت هایش به تصویری که از غزل کلاسیک مشهور در ذهن مان داریم دارای تفاوت هایی نیز هست. تفاوت هایی آن چنان عمیق که گاه حتی شاید مجبورمان کند نام غزل بر اشعار...
tagged: literature and poet
صد سال تنهایی
it was amazing
صدسال تنهایی را نخوانده‌ام، با آن زندگی کرده‌ام. کتاب بی‌نظیری است. با قلمی شیوا و روان و توصیفاتی بدیع و حیرت انگیز. با سبکی منحصر به فرد -رئالیسم جادویی- و جاسازی عناصر خیالی و غیر واقعی در بافت دنیایی واقعی، آن هم چنان ممزوج به یکدیگر...
tagged: literature and novel
ناصر ارمنی
really liked it
در میان داستان ها، "زمزم" را بیش از بقیه دوست داشتم. اغلب پایان بندی ها را پسندیدم. هرچند با برخی از آنها ارتباط برقرار نکردم. در مجموع، به گمانم امیرخانی در نوشتن داستان بلند، توانمندتر از داستان کوتاه است.
tagged: literature and short-story
کافه پیانو
it was amazing
هرکس هرچه می‌خواهد بگوید! من حس می‌کنم کافه پیانو یکی از بهترین رمان هایی است که این سال‌ها خوانده ام. لحن گیرا و صمیمی کتاب، به علاوه فضای زنده و جذاب آن چیزی است که در هر کتابی پیدا نمی‌شود. لحنی آن‌قدر گیرا که وقتی کتاب را باز می‌کنید...
tagged: literature and novel

goodreads.com
Designed By Erfan Powered by Bayan