دولت‌خانه | مسعود پایمرد

چه به از دولت لطف سخن و طبع سلیم


سفر به دنیای آملی پولن

پوستر فیلم زندگی شگفت انگیز آملی پولن

چند وقت پیش، بدون این که برنامه‌ای داشته باشم، به تماشای فیلم «سرنوشت شگفت‌انگیز آملی پولن» نشستم. و چند ساعت بعد، وقتی احساس کردم داستان را درست نفهمیده‌ام، برای بار دوم تماشایش کردم. در یک کلام باید بگویم: «بی‌نظیر بود.»

و برای همین، بیشتر از این منتظرتان نمی‌گذارم و می‌گویم:

سرنوشت شگفت انگیز آملی پولن، فیلمی است که دیدنش را توصیه می‌کنم. آن هم نه یک بار، که چندبار. به گمان من، ارزش وقت گذاشتن دارد و پشیمانتان نخواهد کرد.

به همین دلیل، نامش را در قسمت فیلم‌های صفحه‌ی پیشنهادات ملوکانه نیز قرار دادم.

اما اگر می‌خواهید بدانید چرا آمِلی اینطور تحسین مرا برانگیخته، این یادداشت را تا انتها بخوانید.


خانه ی دوساله ی من

وبلاگ نویسی

امروز، دولتخانه‌ام دوساله شد. خانه‌ی کوچکی که در طول این 24 ماه گذشته، دیدگاه‌ها و افکارم را در آن ثبت کرده‌ام، برادری‌اش را ثابت کرده و به گمانم دیگر می‌تواند ادعای ارث و میراث کند!

بعید نیست اگر شما، به عنوان خواننده‌ی این سطور با خود بگویید چرا نویسنده، در روزگار جولان شبکه‌های اجتماعی و نرم‌افزارهای پیام‌رسان، این بستر کهنه و رنگ و رو رفته، وبلاگ، را برای انتشار افکار، عقاید و دل‌نوشت‌های خویش برگزیده است؟

اما، پاسخ برای من روشن است.

نخست آن که هیچ تمایل ندارم آن‌چه با صرف وقت و بذل توجه می‌نویسم، پس از گذر چند ماه، یا حتی چند روز، در میان باتلاق این بسترهای جدید گیر بیفتد و در دل این صحرای داغ مدفون شود.

آن‌گاه که دست به قلم می‌برم و می‌نویسم، تلاش می‌کنم محتوایم، محتوای همیشه سبز باشد. محتوایی که سودمندی‌اش منحصر به زمان نبوده و پس از گذشت چندسال نیز قابل استفاده باشد.

گمان می‌کنم نوشتن چنین محتوایی در فضایی مثل اینستاگرام با نابود کردنش هیچ تفاوتی ندارد. بدون تعارف، کداممان به خاطر می‌آوریم که حتی در قسمت مطالب ذخیره شده‌ی اینستاگرام یا تلگراممان چه چیزهایی انبار کرده‌ایم؟ آن چه یک بار دیده‌ایم و از آن گذشته‌ایم پیشکش...

اما نوشتن در وبلاگ، حداقل سودش این است که تضمین می‌کند نوشته‌ی شما (به شرط رعایت اصول سئو) هیچ‌گاه گم نخواهد شد و هرگاه جوینده‌ای، حتی آن که با شما و وبلاگتان آشنا نباشد، دنبال چیزی با آن مضمون بگردد، به مقصود خواهد رسید.


مروری بر کتاب مغازه خودکشی

مغازه خودکشی 

آیا در زندگی شکست خورده‌اید؟ لااقل در مرگ‌تان موفق باشید.

این شعار مغازه‌ی خودکشی است. فروشگاهی متعلق به خانواده‌ی توواچ در یک زمان و مکان نامعلوم -در آینده- که لوازم و ابزار مورد نیاز خودکشی را به مشتریانش می‌فروشد. مشتریانی افسرده و سرخورده که امیدی برای ادامه‌ی زندگی ندارند.

مغازه‌ای که یک ارثیه‌ی اجدادی است. نسل اندر نسل خانواده‌ی توواچ گردانندگان آن بوده‌اند. ارثیه‌ای که در نهایت به میشیما و همسرش لوکریس رسیده است و آن‌ها همراه فرزندانشان مرلین، ونسان و آلن آن را اداره می‌کنند.

نکته‌ی جالب، تشابه اسامی اعضای خاندان توواچ به افراد مشهوری است که خودکشی کرده‌اند:
نام میشیما، یادآور یوکیو میشیما، شاعر سرشناس ژاپنی، است که سه بار نامزد دریافت جایزه نوبل شده است.
نام مرلین از مرلین مونرو، بازیگر معروف آمریکایی گرفته شده، ونسان، یادآور ونسان ونگوک نقاش بزرگ هلندی است. و در نهایت، نام آلن نیز از آلن تورینگ، مخترع کامپیوتر گرفته شده است که با سیبی آغشته به سیانور خودکشی کرد.

در مغازه‌ی خودکشی، همه‌جور وسیله‌ای برای پایان دادن به زندگی پیدا می‌شود. از طناب دار گرفته تا سم‌های عجیب و غریب و حتی شمشیر سامورایی برای هاراکیری.

همه‌چیز مطابق میل خانواده‌ی توواچ پیش می‌رود، تا وقتی که با ورود آلن -فرزند کوچک خانواده- به زندگی، وضعیت تغییر می‌کند.

 

نقدی بر داستان مغازه خودکشی

باید اقرار کنم ایده‌ی داستان ژان تولی فوق العاده است. یک فانتزی سیاه که از لحظات خنده‌آور نیز بی‌نصیب نیست و موفق می‌شود در بستر روایت خویش، بشر امروز و زندگی او را به انتقاد بگیرد.

با این حال پرداخت داستانی، اصلا خوب نیست و ضعف‌های بسیاری در داستان‌پردازی و روایت آن به چشم می‌خورد.

به این خانه‌ی محقر خوش آمدید. در این‌جا یادداشت‌ها، دغدغه ها و تجربه های نگارنده را خواهید یافت.
بهانه ی ساختن این خانه، دوست عزیزی است که مرا، انسانی که مدت‌ها از نثر فاصله گرفته بود را، هم به نوشتن معتاد کرده است. در این‌جا به هرگوشه‌ای سرک خواهم کشید و از هر چیزی خواهم نوشت. بدیهی است منبع و ماخذ کلیه‌ی یادداشت‌های فاقد منبع، ذهن نویسنده است.
امید است آن‌چه نوشته ام و خواهید خواند، مقبول افتد...
کتاب‌های من

آخرین کتاب‌هایی که خوانده‌ام

حسن و دل
really liked it
در نوع خود کتاب جالبی است. داستانی عرفانی است که به طریق تمثیل ماجرای عشق "دل" پسر پادشاه یونان، "عقل"، را که در "قلعه ی بدن" حکومت می کند به "حُسن" دختر پادشاه مشرق، "عشق"، که در شهر "دیدار" ساکن است روایت می کند. دل در حقیقت طالب آب ح...
tagged: literature
منجنیق
really liked it
حسین صفا، در این کتاب تصویر جدیدی از غزل فارسی را ارائه می کند. تصویری که در عین شباهت هایش به تصویری که از غزل کلاسیک مشهور در ذهن مان داریم دارای تفاوت هایی نیز هست. تفاوت هایی آن چنان عمیق که گاه حتی شاید مجبورمان کند نام غزل بر اشعار...
tagged: literature and poet
صد سال تنهایی
it was amazing
صدسال تنهایی را نخوانده‌ام، با آن زندگی کرده‌ام. کتاب بی‌نظیری است. با قلمی شیوا و روان و توصیفاتی بدیع و حیرت انگیز. با سبکی منحصر به فرد -رئالیسم جادویی- و جاسازی عناصر خیالی و غیر واقعی در بافت دنیایی واقعی، آن هم چنان ممزوج به یکدیگر...
tagged: literature and novel
ناصر ارمنی
really liked it
در میان داستان ها، "زمزم" را بیش از بقیه دوست داشتم. اغلب پایان بندی ها را پسندیدم. هرچند با برخی از آنها ارتباط برقرار نکردم. در مجموع، به گمانم امیرخانی در نوشتن داستان بلند، توانمندتر از داستان کوتاه است.
tagged: literature and short-story
کافه پیانو
it was amazing
هرکس هرچه می‌خواهد بگوید! من حس می‌کنم کافه پیانو یکی از بهترین رمان هایی است که این سال‌ها خوانده ام. لحن گیرا و صمیمی کتاب، به علاوه فضای زنده و جذاب آن چیزی است که در هر کتابی پیدا نمی‌شود. لحنی آن‌قدر گیرا که وقتی کتاب را باز می‌کنید...
tagged: literature and novel

goodreads.com
Designed By Erfan Powered by Bayan