دولت‌خانه | مسعود پایمرد

چه به از دولت لطف سخن و طبع سلیم


بحران مدیریت در مدیریت بحران

دولت روحانی در برابر کرونا

تقریبا میانه‌ی اردیبهشت ماه، وقتی آمارها پایین آمد، تب کرونا آرام‌تر شد و اوضاع قدری ثبات پیدا کرد، یک سوال عجیب در ذهنم شکل گرفت. چطور شد که توانستیم از پس مشکلی به این بزرگی بربیاییم؟ آن هم وقتی در تحریم همه‌جانبه هستیم و حتی داروی کافی به دستمان نمی‌رسد؟ 

اصلا چطور شد که کشورهای تا بن دندان مجهز اروپایی، در منجلاب کرونا اسیر شدند، و ما که از نظر تجهیزات و امکانات در سطح آن‌ها نیستیم، از پس مشکلی به این بزرگی برآمدیم؟

اصلا برای من، که در تمام طول این هفت سال، دولت روحانی را به بی‌تدبیری و ناکارآمدی شناخته‌ام، باور پذیر نمی‌نمود که او بتواند چنین وضعیت بغرنجی را مدیریت کند. به راستی چطور ممکن است دولت یازدهم و دوازدهم، که ثابت کرده استاد بحران‌سازی و مشکل آفرینی است، بتواند «مدیریت بحران» کند؟!

ابتدا به روایت رسانه‌های رسمی شک کردم. برای همین، سراغ دوستان پزشک و پرستار رفتم و از چندنفر که در شهرها و استان‌های مختلف، مشغول خدمت رسانی به بیماران کرونایی بودند پرس و جو کردم. تایید کردند که اوضاع آرام‌تر شده و به وضعیت امیدوار کننده‌ای رسیده‌ایم.

شنیدن چنین خبری، خوشحالم کرد. بیماری در آستانه‌ی کنترل شدن بود و ما مرحله‌ی دشوار کار را پشت سر گذاشته بودیم. از خودم شرمنده شدم که نسبت به دولت بی‌انصافی به خرج داده بودم. به نظر می‌رسید دولت تدبیر و امید، بالاخره تکانی به خود داده و بر خلاف همیشه، بحران را کنترل کرده و بر اوضاع مسلط شده است.

با این وجود، مدت زمان زیادی نگذشت که از این دیدگاهم نیز پشیمان شوم! بیماری دوباره اوج گرفت، تعداد مبتلایان، تعداد موارد بستری شده و در نتیجه تعداد جان باختگان دوباره افزایش یافت و این بار، حتی از بار نخست نیز پیشی گرفت.

و همه‌ی این‌ها در حالی بود که کشورهای اروپایی و آمریکای لاتین، که روزی قربانگاه کرونا قلمداد می‌شدند، بر اوضاع مسلط شده و تعداد تلفات و خسارات را کنترل کرده بودند.

حالا ما، جزء رتبه‌های بالای تعداد مرگ و میر روزانه در جهان هستیم و همه‌ی این‌ها مرهون بی‌تدبیری و بی‌کفایتی دولت تدبیر و امید (!) است.

من نه پزشکم، نه همه‌گیری شناس (در تلاش برای ترجمه‌ی اپیدمیولوژیست) و نه سیاست دان. من فقط یک شهروندم. ولی می‌دانم یک بحران، جز با حرف شنوی تمام عناصر مسئول از یک مدیر توانمد، کنترل نخواهد شد.

ولی اوضاع این روزهای کشور ما، چیز دیگری می‌گوید:

* شهرداری تهران و شهرهای بزرگ دیگر، زیر بار لغو طرح ترافیک نمی‌روند و صراحتا از قانون تمکین نمی‌کنند، چون منافع مادی‌شان به خطر می‌افتد.

* وزارت علوم و سازمان سنجش، زیر بار تعویق کنکور نمی‌روند و اصرار بر برگزاری آزمون‌های کشوری در میانه‌ی پیک دوم کرونا دارند، چون ممکن است دانشگاه‌ها در ترم مهر خالی بماند و این برایشان بار مالی دارد!

* آموزش و پرورش به برگزاری آزمون ورودی سمپاد اصرار دارد. چون لابد در این مملکت مافیای سمپاد هم داریم!

* دولت تاکید بر برگزاری مراسمات محرم و صفر می‌کند و هیئت‌ها، زیر بار تغییر شیوه‌ی عزاداری در ایامی که جهان در بحران است نمی‌رود، چون ممکن است افکار عمومی متشنج شود!

* ماسک با قیمت مصوب در داروخانه‌ها توزیع نمی‌شود و با قیمت‌های بیشتر از مکان‌های دیگر سر درمی‌آورد، چون این وسط جیب عده‌ای باید پر شود و آن‌ها اجازه نمی‌دهند منافع‌شان به خطر بیفتد.

* جلوی مسافرت‌ها و ترددهای غیر ضروری گرفته نمی‌شود، چون دولت نمی‌خواهد با تعطیل کردن این کارها، مجبور شود از بخش گردشگری حمایت کند!

* مردم بی تفاوت را با قوه‌ی قهریه، مجبور به زدن ماسک نمی‌کنند، احتمالا چون دولت نمی‌خواهد وجهه‌ی خودش را خراب کند!

شما در این گزاره‌ها، نشانی از تدبیر می‌بینید؟ این شیوه‌ی درست مدیریت بحران است؟! الان، شبیه گروه ارکستری شده‌ایم که برای اجرا روی صحنه رفته است ولی هرکس دارد به شیوه‌ی خودش عمل می‌کند و برای خودش ساز می‌زند!

مردم، دولت را برای همین روزها می‌خواهند آقای روحانی! اگر قرار باشد در یک کشور، هرکس ساز خودش را بزند و برای خودش، خودمختار عمل کند، دیگر چه نیازی به دولت هست؟

طرح ترافیک را لغو نمی‌کنید، چون شهرداری ضرر می‌کند، کنکور را به تعویق نمی‌اندازید چون منافع دانشگاه‌های پولی به خطر می‌افتد. این وسط جان مردمی که در ممکن است در مترو و اتوبوس مبتلا شوند ارزشی ندارد؟ امنیت روانی داوطلبان کنکور ارزشی ندارد؟

باورتان نمی‌شود که هفته‌هاست خواب راحت و تمرکز کافی را از بچه‌های کنکوری مقاطع مختلف سلب کرده‌اید؟ گرفتن یک تصمیم خوب و مورد تایید کارشناسان خودتان، اینقدر سخت است که پس از برگزاری جلسات متمادی هنوز به نظر نهایی نرسیده‌اید؟

یعنی نهایت تدبیر شما همین است که اعلام کنید کنکور دکتری برگزار می‌شود تا ببینیم پروتکل‌هایمان چطور کار می‌کنند و اگر جان انسانی که 18 سال از بهترین‌سال‌های زندگی‌اش را صرف تحصیل کرده است هم به خطر افتاد به درک؟ یادتان رفته چقدر برای رسیدن یک دانش‌آموز کلاس اولی به جلسه‌ی کنکور دکتری هزینه کریده‌اید؟

نهایت قدرت شما این است که بگویید در ایام محرم، نذری‌ها را بسته بندی شده پخش کنید؟ یا در هیئات فاصله گذاری اجتماعی را رعایت کنید؟! واقعا به نظر شما این کار جوابگو است؟ بعضی هیئت‌های بزرگ که در همان ایام پیک اول و شب‌های قدر نیز مراسمات آنچنانی برگزار کردند و هیچ پروتکلی را هم رعایت نکردند به نظرتان این بار از قانون تمکین می‌کنند؟

واقعا باید باور کنیم جان مردم برای شما هیچ ارزشی ندارد جناب روحانی؟ یا نه! بپذیریم مملکت دچار بحران مدیریت است و هیچ کس حرف رئیس جمهور را نمی‌خواند؟

شهرداری تهران از قانون تمکین نمی‌کند، سازمان سنجش از قانون تمکین نمی‌کند، دلالان بازار را در دست گرفته‌اند، این روزها حتی می‌گویند اپراتورهای گرانفروش از قانون تمکین نمی‌کنند و وزارت ارتباطات را به هیچ می‌شمارند!

یعنی حتی زورتان به سازمان‌های متبوع خودتان هم نمی‌رسد؟ اوضاع به قدری بحرانی شده که سازمان‌های جزء هم تعیین تکلیف می‌کنند؟!!!

عجب! من فقط می‌دانم در این اوضاع قمر در عقرب، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. کاش قبل از این که گرفتار یک فاجعه‌ی ملی شویم، به خودتان بیایید...

 

پ.ن: از طولانی شدن این یادداشت، شرمنده‌ام. گلایه‌ای بود که اگر نمی‌نوشتم دلم آرام نمی‌شد. هرچند می‌دانم به گوش کسی نخواهد رسید. اگر تا این‌جا همراهی کرده‌اید، سپاسگزارم.

پ.ن2: شما هم نظراتتان را بنویسید. خوشحال می‌شوم دیدگاهتان را بدانم.

خدا پدر مافیای کنکور رو در بیاره.

این دمل چرکین، آسایش روانی که برای ما نذاشته؛ با این تست‌های چرت و پرتش‌.

حالا توی این روزای کنکوری بیشتر باد کرده لامذهب!

حرف دلمون رو زدی واقعاً آقا مسعود گل. :)

این نوشته‌ منو به یاد خطبه‌ی شقشقیّه میندازه که آقا (ع) میگه: شعله‌ای بود که زبانه کشید و فرونشست.

گفتید هیأت‌ها... وای از برخی هیأت‌ها که پر از شور و شعارند و بدون شعور!

متاسفانه اوضاع خوبی نیست... من خودم هم با کنکور درگیرم و استرس شما رو درک میکنم. استرس کنکور ضربدر ترس از ابتلاء
امان از بی‌تدبیری آقایان ظاهراً مسئولی که می‌خواهند در هفته‌ای که رکورد تعداد فوتی‌ها را شکسته‌ایم و تعداد بستری‌هایمان به رقم بی سابقه ی ۳۹۰۰ رسیده است، کنکور برگزار کنند... خدا عقل بدهد...

عنوانت رو دوست داشتم و همونطوری که خودت هم گفتی قشنگ می شد احساس کرد داری خودت رو خالی می کنی.

از رئیس جمهور و دولت محترم که واقعا دیگه نمی شه توقعی داشت چون بر خلاف شعارشون، کاملا بی تدبیرن و بی خیال.

خیلی اوضاع سختی شده، با همۀ این تفاسیر و کم کاری های سران کشور، اغلب ما مردم هم اونجوری که باید رعایت نمی کنیم.

فقط یه سوال که ذهن منو درگیر کرده اینه که اون موقعی که امار کاهش پیدا کرد خیلی ها ماسک نمی زدن و واقعا درصد کسایی که ماسک نمی زدن خیلی بیشتر بود نسبت به اونایی که ماسک می زدن، امّا آمار هم کم بود. ولی خب چندهفته ای هست که خیلی زیاد شده افرادی که ماسک می زنن و شرایط طوری شده که کسی که ماسک نمی زنه خودش خجالت می کشه، پس چرا آمار باز کم نمی شه؟

پایین اومدن آمار، نتیجه‌ی قرنطینه‌ی حدودا دو ماهه و ممنوعیت مسافرت ها و بسته شدن پارک ها و تفرجگاه ها و... بود. این کارها سه هفته بعد تاثیر خودش رو نشون داد و آمار پایین اومد. وقتی این محدودیت ها برداشته شد، آمار دوباره بالا رفت.
الان هم باید حداقل سه هفته منتظر باشیم تا نتایج رعایت کردن بیشتر مردم رو ببینیم. اما محمد جان، متاسفانه توی مترو، حتی اگر آدما ماسک هم بزنه، محیط به قدری شلوغه و فضا به قدری بسته س که ماسک هم تاثیر خودشو از دست میده... برای همین خیلی هم نمیشه به ماسک اعتنا کرد.
موج عروسی ها و عزاها و ... هم که بماند...

حالا شما حرص نخور خونسردیتو حفظ کن.

 

پ‌ن: شربت بهارنارنج بیارم؟

بی زحمت :) !!!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به این خانه‌ی محقر خوش آمدید. در این‌جا یادداشت‌ها، دغدغه ها و تجربه های نگارنده را خواهید یافت.
بهانه ی ساختن این خانه، دوست عزیزی است که مرا، انسانی که مدت‌ها از نثر فاصله گرفته بود را، هم به نوشتن معتاد کرده است. در این‌جا به هرگوشه‌ای سرک خواهم کشید و از هر چیزی خواهم نوشت. بدیهی است منبع و ماخذ کلیه‌ی یادداشت‌های فاقد منبع، ذهن نویسنده است.
امید است آن‌چه نوشته ام و خواهید خواند، مقبول افتد...
کتاب‌های من

آخرین کتاب‌هایی که خوانده‌ام

حسن و دل
really liked it
در نوع خود کتاب جالبی است. داستانی عرفانی است که به طریق تمثیل ماجرای عشق "دل" پسر پادشاه یونان، "عقل"، را که در "قلعه ی بدن" حکومت می کند به "حُسن" دختر پادشاه مشرق، "عشق"، که در شهر "دیدار" ساکن است روایت می کند. دل در حقیقت طالب آب ح...
tagged: literature
منجنیق
really liked it
حسین صفا، در این کتاب تصویر جدیدی از غزل فارسی را ارائه می کند. تصویری که در عین شباهت هایش به تصویری که از غزل کلاسیک مشهور در ذهن مان داریم دارای تفاوت هایی نیز هست. تفاوت هایی آن چنان عمیق که گاه حتی شاید مجبورمان کند نام غزل بر اشعار...
tagged: literature and poet
صد سال تنهایی
it was amazing
صدسال تنهایی را نخوانده‌ام، با آن زندگی کرده‌ام. کتاب بی‌نظیری است. با قلمی شیوا و روان و توصیفاتی بدیع و حیرت انگیز. با سبکی منحصر به فرد -رئالیسم جادویی- و جاسازی عناصر خیالی و غیر واقعی در بافت دنیایی واقعی، آن هم چنان ممزوج به یکدیگر...
tagged: literature and novel
ناصر ارمنی
really liked it
در میان داستان ها، "زمزم" را بیش از بقیه دوست داشتم. اغلب پایان بندی ها را پسندیدم. هرچند با برخی از آنها ارتباط برقرار نکردم. در مجموع، به گمانم امیرخانی در نوشتن داستان بلند، توانمندتر از داستان کوتاه است.
tagged: literature and short-story
کافه پیانو
it was amazing
هرکس هرچه می‌خواهد بگوید! من حس می‌کنم کافه پیانو یکی از بهترین رمان هایی است که این سال‌ها خوانده ام. لحن گیرا و صمیمی کتاب، به علاوه فضای زنده و جذاب آن چیزی است که در هر کتابی پیدا نمی‌شود. لحنی آن‌قدر گیرا که وقتی کتاب را باز می‌کنید...
tagged: literature and novel

goodreads.com
Designed By Erfan Powered by Bayan